🌹🌹🌹زندگی بتول🌹🌹🌹 قسمت311 👇👇👇 من کجای این داستان گناه کردم مگه من گفتم اون زن از پیشم بره؟ مگه من گفتم اون اتابک خیر ندیده منو اونجا پیدا کنه و هر بلایی که سرم اومده زیر سر اون حقیر و کثیف بوده؟ مگه من بهش گفتم شمارو پیدا کنه و اذیتت کنه؟ گفتم: آره تو نگفتی ولی می‌تونستی همه چی رو از اول برام تعریف کنی صورتش از حرص و عصبانیت می‌لرزید، با صدای بلندی که چند نفری در نزدیکی ما بودن به طرفمون سر چرخوندن گفت: بیشتر از این اعصاب منو بهم نریز ... زودتر سوار شو، کلی بدبختی منتظر من هست تو یکی نمی‌خواد پاتو روی بدبختیام بزاری، در ماشین سمت راننده رو باز کرد و گفت بشین ... از ترس و عصبانیت حسین ترسیدم اما مقاومت کردم که عقب ماشین بشینم دستمو محکم فشار داد و گفت: اون روی سگیمو داری بالا میاری ، نفس بلندی کشیدم و روی صندلی نشستم و به سمت جلو خیره شدم ، با تمام سرعتی که میتونست رانندگی میکرد خودمو محکم به صندلی چسبوندم ، طاقت نیوردمو گفتم: آرومتر، چه خبرته؟ شکمم داره تو دهنم میاد، داد زد و گفت: فقط خفه شو بتول از این ساعت نه صداتو می‌خوام بشنوم، نه حرفی بزنی که اعصابمو بیشتر از این بهم بریزی اگه از من خسته و بیزار و کینه داری، بسم الله .... میتونی پیش ننه و خواهرات برگردی، قبل از اینکه به بندر برم، تورو اونجا میرسونم بتول هر کاری هم میدونی برای آرامش خودت و زندگیت نیاز هست اقدام کن، گفتم: آره آره میرم داری منو از چی میـ.ترسونی حسین حجره دار؟اشتباهاتو گردن من ننداز البته من به بدبختی، عادت دارم این یکی هم بهش اضافه میکنم، با بچم، پیش ننه و خواهرای بدبختم برمی‌گردم و همونجا زندگی میکنم گفت بچت؟ نه بتول خانم این که تو شکمته بچه ی منه و باید تو ناز و نعمت باباش زندگی کنه بغضم داشت منو خفه میکرد گفتم: داری پـ.ولتو به رُخم میکشی؟ راست گفتن هر که به اصالتش برمیگرده گفت: بتول ادامه نده به خدا داری کاری می‌کنی که ماشینو سمت دره ببرم اگه تو خسته ای، من از این وضع خسته‌تر شدم و با هم تو این دره زندگیمونو تموم میکنم، حسین خیلی عصبی بود و من از تـ.رس عملی کردن حرفاش سکوت کردم سرمو به پنجره ی سرد چسبوندم و اشکایی که منتظر تلنگر باریدن روی گونه های یخم نشستن وقبل از اینکه سُر بخورن با پشت دست پاک میکردم هر چقدر زمان می‌گذشت مسیر ما تمومی نداشت هوا تاریک و کولاک و برف شدت گرفته بود به برف پاکن که تند تند برفارو پس میزد نگاه میکردم که صدای مهیبی بلند شد