‍ "شهر خدا" 🌟 سالکان، در شهر خدا ساکنند. شهر خدا، جایی است که بالا و پایین ندارد. از خواهش و آرزو خبری نیست، داشتن و انباشتن کدام است؟! آنجا رحمت واسعه همه را فرا گرفته است. در شهر خدا، تو در خدمت کلی، و کل در خدمت تو. و کل، کامل است پس همه بی نیازند. در آنجا همه چیز نقد است. وعده ای در کار نیست. آرمانی تو را به بازی نمی گیرد و توّهم رسیدن به مدینه فاضله ای ذهنت را نمی بلعد. شهر خدا، آسمان و زمینش دیگر است همچنانکه نورش نور دیگر است. و شهر خدا، در عمق قلب توست. همانجایی که وسعتش از پهنه ی تمامی آسمانها و زمینها بزرگتر است. همان کیفیت نامتناهی است که خداوند عرش خود را بر آن نهاده است. این شهر را در هیچ مدار و درجه ی جغرافیایی نخواهی یافت. چه آن را در ظرف تنگ بیرون ننهاده اند. چه از جنس کثرت نیست. از جنس یگانگی است. آن "بَلَد اَمِین" سینه ی پر ایمان توست. نقد وجود توست. "هست"، پس قرار نیست که از جایی بیاید، چون "هست"! و تو تنها از طریق خودت به شهر خدا خواهی رسید! "وَ فِی اَنفِسِکُم اَفَلا تُبصِرُونَ" (آیا به خویشتن خویش نمی نگرید؟)! شهر خدا، فقط یک قانون دارد و آن عشق و محبت است. و این قانون را بر اوراق ننوشته اند، بلکه بر فطرت هستی نگاشته اند. قانون شهر خدا، محبت به مخلوقات خداست، محترمشان داشتن است. در شهر خدا، هیچ زور و اجباری نیست، نفرتی وجود ندارد زیرا بیماری مقایسه و برتری جویی و جنون رقابت و فزون طلبی رخت بر بسته است. و تو آرامش حقیقی و سرور و شادمانی را تنها در شهر خدا خواهی یافت. اگر نتوانی به شهر خدا که در عمق قلب خودت نهاده شده، وارد شوی، به ناچار به شهر تاریک ذهن که همان شهر شیطان است تن داده ای! و شهر ذهن، پر از مقایسه است، پر از خواستن و آرزوست، و مملو از رنج و سرشار از بیماری رقابت جویی و فزون طلبی است. شهر ذهن پر از قانون است، پر از باید و نباید است. آنجا شهری تاریک، و کیفیتی ناری است که "منیّت" حاکم است. و به یاد داشته باش که "بهشت" یک قانون دارد و آن خواست توست، و این جهنم است که دارای قوانین محدودکننده و عذاب آور بسیار است. مسعود ریاعی @rooshanfekr