خاطره کوتاه... داخل صحن پیامبر چایخونه داشت که خیلی شلوغ بود ما هم ساعت ۱۲ شب دلمون برای چایی پر میزد یکی از دوستام آمار گرفت و گفت صف ویلچر خلوت هست و یه دونه ویلچر گیرآوردیم و نوبتی روی روی ویلچر نشستیم برای چایی امام رضا فقط وقتی به صف می رسیدیم رگ سلطان میگرفت و از خنده نمی دونستیم چه کار کنیم😂 خلاصه برای چایی امام رضا روی ویلچر هم نشستیم🙈