از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد.
برای عملیات مهمات كم داشتند. رفته بود توی فكر.
پیرمردی آمد و كنارش ایستاد. لباس بسیجی تنش بود. فكر میكرد او را قبلاً جایی دیده است، اما هر چه فكر می كرد یادش نمی آمد كجا. پیرمرد به او گفته بود:
"تا ائمه را دارید، غم نداشته باشید. توی عملیات پیروز می شید. عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه. بعد هم میریم لبنان. تو از اونجا برنمی گردی."
سالگرد اسارت
#حاج_احمدمتوسلیان
#احمد_متوسلیان
╭━━═━━⊰❤️🌹❤️⊱━━═━━╮
http://eitaa.com/sulok_shohada
╰━━═━━⊰❤️🌹❤️⊱━━═━━╯