فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرنامه اربعین ۱۴۰۲ آرزوی همه؛ شب جمعه، کربلا تا شب پیاده رفتیم. امیرالحاج؟ بله شب جمعه برویم کربلا؟ ماشین گیر بیاری چرا که نه. موتور سه چرخه اول را پراندیم. دومی را همینطور. پیاده رفتیم. در دل تاریکی کامیون باربری از موکب بیرون آمد به سمت خیابان. کربلا کربلا امیرالحاج کربلا می‌رود. همسفران بدویید بیایید بالا که ماشین رایگان پیدا شد. اگه مسیر باقیمانده را پیاده می‌رفتیم نمازصبح کربلا بودیم. ساعت دوازده شب تو حرم حضرت عباس (ع) بودم. بعد از اینکه یک ساعتی امیرالحاج و شیخ دنبال موکب گشتند و استقرار پیدا کردیم از خلوتی حمام استفاده کردم و غسل زیارت کردم و راهی حرم شدم. نیم ساعتی راه بود. جمعیت خیلی شلوغ بود. بین الحرمین مورچه‌ای می‌شد حرکت کرد. به آرزویم رسیدم. ضریح منور همه ائمه اطهار علیهم السلام در عتبات عالیات را با چشمانم دیدم. جایی پیدا کردم و زیارت به نیابت از تمام جامانده‌ها خواندم. خسته بودم. خیلی خوابم می‌آمد. در راه آمدن آب پیدا نکرده بودم. تشنه بودم. در راه برگشت جایی برای نشستن پیدا نکردم. خسته بودم. اون صندلی پلاستیک آبی خالیه. تا رفتم روش نشستم خوابم برد. چه خوابی. ساعت سه، سه ونیم بود که موکب رسیدم. نماز صبح خوندم و خوابیدم. دلم هنوز بی‌تاب بود. زیارت اب الائمه شرفیاب نشده بودم. جمعه غروب با کامیون‌های حشدالشعبی به سمت نجف راه افتادیم که خودش یک سفرنامه کامل می‌طلبد و در وقت مناسب بهش خواهم پرداخت. نجف منزل ابوعلی مملو از جمعیت منتظر زائران حسینی بودند... ✍مجتبی میرزایی