🔺بخشی از شعری که امروز در مراسم نماز توسط قرائت شد عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا» مردم ما دلشان صبر زلالی دارد سفره کوچکشان نان حلالی دارد همه هستند اگر نوبت ایثار شود پای کارند اگر موسم پیکار شود ای نشسته ! صف ایثار آنجاست آن سوی «نرده»... ببین... لذت دیدار آنجاست نکند «نرده» میان تو و مردم باشد دردِ دل‌ها پسِ این فاصله‌ها گُم باشد دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟ راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟ آن مدیران جوانی که جهادی بودند بی‌تکلّف، ز همین مردم عادی بودند شور آن شعله مگویید که خاموش شده « » آمده، « » فراموش شده ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز مانده بر شانه تو بار امانت برخیز عَلم داد برافراز، که ملت هستند دل به شاهینِ ترازوی بستند همتت قطع ید دانه دُرشتان باشد وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد ، صف خدمت، صف مردم‌داری یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست صف اول منشین، سعی کن در سعه صدر شوی پیش‌قدم گفت که من نیز صف اولی‌ام گوش کن قصه پرغصه بیکاران را شِکوه کارگران و کامیون‌داران را چه شده ارز؟ که مات‌اند همه تاجرها نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها کاش آرام کنیم این نگرانی‌ها را سعی ما سد کند این موج را معدن رنج، دل کارگران است هنوز چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز میز را طعمه مکن ای که امیدی ست به تو عید شد، آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی، نرود از یادت عید رسوا شدن دشمن پیمان‌شکن است روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا بود ورد لب ما، ... چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان چند روزی محک تجربه آمد به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد تا سیه‌روی شود هر که دُروغش باشد هان! مپندار که پیمان‌شکنی آسان است نقض این عهد میندیش که بی‌تاوان است پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران یک‌شبه بر طمع خام شما پایان داد موشک ما که در آفاق شما جولان داد پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را که یکی گر بزنی، قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم چرخه از نو به تکاپو افتد آب رفته همه باز آید و در جو افتد دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون پنجه از دستکش مخملی‌ات زد بیرون شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله دشمنی‌هات مسلم شده حمداً لله دولت ما شده هشیارتر، إن‌شاءالله مجلس ما شده بیدارتر، إن‌شاءالله دل به لبخند که بستیم؟ خدایا! توببخش پای عهد که نشستیم؟ خدایا! توببخش حیف از آن سعی و از آن آمدن و رفتن‌ها که شده با لگد بوالهوسی باد هوا دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه سیاه دشمن است او، چه و چه باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود سند محکم بدعهدی ابلیس شود دل به لبخند که بستیم، عدو غدار است وقت اظهار «اَشداءُ علی الکُفار» است پس اگر ذکر تبرای کسی گشته قضا حال فریاد کند را... گفته بودند که امضای فلان است نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش جسدی مانده ز و ز روح و جسمش بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند اُدکلن‌های اگر بگذارند اُدکلن‌های اروپایی بی‌خاصیتی که ندارند به جز گیج شدن منفعتی این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟ ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط ترس، دروازه به تحریم گشوده‌ست فقط مشکلی نیست که با همّت ما حل نشود کارها کاش به برجام معطّل نشود آنچه باعث شده تحریم شود طاقت‌سوز اقتصادی‌ست که وابسته به نفت است هنوز نفت ما جوهر امضا شدن تحریم است نفت ما خونِ دمادم به تن تحریم است تکیه بر همت خود کن که فرج خواهد شد ما برآنیم که تحریم، فلج خواهد شد پشت سر لشکر فرعون و مقابل، دریاست ذره‌ای ترس به دل راه مده، حق با ماست نیل اگر هست عصا در کف موسا هم هست مژده «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی» آقا هم هست باتوام ای سند جعلی باران دیده! موریانه‌زده! طومارِ به هم پیچیده! ای به هر جنگ جهان، نحسی نام تو دلیل ننگ بادا به تو و از سوی کرب و بلا عازم راه قدسیم روز پیکار همه عضو قدسیم قدس ای ! پی یاری تو از همه سو میرسد لشکر پیروز "رِجالٌ صَدَقوا" 🍃🌺 عیدتون مبارک 🌺🍃 👉 @roshangarii 🌹