🔴گفتگوی اربعینی با علی از پاکستان و زن، زندگی، آزادی ▪️نزدیک ظهر بود که وایستادیم برای نماز و استراحت. اما چون یه کم دیر توقف کردیم و موکبها پر شده بودن، خانواده رو فرستادم داخل یکی از موکبها؛ ولی خودم مجبور شدم بیرون از موکب، زیر یه سایبون، کمی دراز بکشم تا خستگی از تنم دربیاد. ▪️تو همین حالت که کوله پشتیم رو گذاشته بودم زیر سرم و توی شلوغی جمعیت، اندازه لنگ پاهام یه جا به زحمت برای خودم جفت و جور کرده بودم، متوجه حضور یه زوج جوان پاکستانی شدم که با فاصله کمی از من، کنار همدیگه نشسته بودن و با هم به زبان اُردو، صحبت می کردن. تو اون وضعیت که در حالت بین چرت و بیداری بودم‌؛ یه آن، متوجه استفاده از کلمات فارسی توسط پسر جوان پاکستانی خطاب به یکی از ایرانی های حاضر در اونجا شدم. منم فرصت رو غنیمت شمردم، سریع خودم رو جمع و جور کردم و با یه سلام و احوالپرسی، باب گفتگو رو باهاش باز کردم. البته‌ این، اولین پاکستانی نبود که تو این سفر باهاش ارتباط می گرفتم؛ اما بدلیل فرصتی که مهیا شده بود، نزدیک دو ساعت باهمدیگه به گپ و گفت و تبادل نظر پرداختیم. ▪️علی، اهل کراچی و از دوستداران انقلاب اسلامی بود که علاوه بر زبان اُردو، فارسی و انگلیسی رو هم مثل بلبل، صحبت می کرد. ولی؛ در عین خونگرمی که داشت و آدم احساس می کرد سالهاست که باهاش دوست و رفیق صمیمی بوده؛ بدلیل ملاحظات امنیتی داخل این کشور، در تعاملاتش خیلی دست به عصا و بااحتیاط برخورد می کرد. جلوتر که رفتیم دلیل این موضوع رو، نفوذ بالای سازمان اطلاعات پاکستان و فشاری که به خانواده ش اوردن عنوان کرد. از شهادت عموش گفت و از زندان رفتن پدرش به اتهام فعالیت های انقلابی .... خیلی صحبتها با هم کردیم که جاش توی این نوشتار نیست؛ اما نکته جالب توجه گفتگوی ما، زاویه دیدی بود که علی و دوستانش از ایران و ایرانی داشتن. ▪️علی می گفت من به ایران، زیاد سفر کردم و ما شیعیان پاکستانی خیلی به شما افتخار می کنیم که خود شما، متوجه این موضوعی که میگم و جایگاهی که توی جهان دارید نیستید. از این گفت که اقتدار شما، باعث تقویت شیعیان پاکستان میشه و تا الآن هم شده و ضعف شما، به ما شیعیان پاکستان هم آسیب میزنه. ▪️در کنار محاسن ایرانی ها؛ یه گله ای هم از من کرد و اون، آزادبودن کشف حجاب و بدپوششی تو ایران بود که عنوان می کرد بعد از گسترده شدن این موضوع، ما تو برنامه سفرهایی که به جاهای خوش آب و هوای ایران مثل توچال یا پل طبیعت تهران داشتیم تجدیدنظر کردیم؛ چون مشاهده این ناهنجاری ها، باعث ایجاد تناقضات زیادی تو ذهن خیلی از دوستان من که برای اولین بار به ایران سفر کرده بودن میشد و این سوال و نتیجه گیری تو ذهنشون شکل می گرفت که اگه غایت انقلاب اسلامی این شده، چرا ما باید ازش دنباله روی و تبعیت کنیم که در آینده، بانوان ما هم به این وضعیت دچار بشن؟؟؟؟ که البته من هم سعی کردم به تفصیل، شرایط ایران و واقعیت موجود کشور رو برای علی تشریح کنم تا شاید بتونم کمی از گره های فکری که براش ایجاد شده بود رو باز کنم. از نکته های حاشیه ای و جالب دیگه این گفتگو، پی بردن به برخی علایق پاکستانی ها بود. تو همین اثنا که علی داشت به من چایِ شیر پاکستانی تعارف می کرد؛ مثل خیلی از ما که بازی های فوتبال، والیبال و کشتی کشورمون رو با اشتیاق زیادی دنبال می کنیم، متوجه شدم که خودش و همسرش با گوشی هاشون، دنبال تماشای پخش زنده بازی کریکِت بین پاکستان و هندوستان هستن و فک می کردن ما ایرانی ها هم مثل پاکستانی ها، بازی های کریکِت رو دنبال می کنیم .... خلاصه‌؛ گفتگوی ما تمام شد و من از علی خداحافظی کردم و به مسیر پیاده روی ادامه دادم؛ اما از اون موقع، مدام با خودم فک می کنم اگر روزی حرفهای نو و متعالی انقلاب و شعارهای انسانی اون مثل کرامت انسانی بویژه کرامت خانواده و زن و... در کشور ما به حاشیه رفت، ما چه چیزی برای عرضه کردن به ملت‌هایی داریم که ما را الگوی پیشرفت خودشون قرار دادن؟؟؟ 👉 @roshangarii 🚩