⭕️تحریف معنوی قرآن کریم و قول بزرگان، توسط سروش محلاتی
سایت شفقنا در انتشار مطالب جهت دار پرسابقه است این بار ، در یازده آبان امسال(1400) مطالبی از «سروش محلاتی» آورده مبنی بر اینکه در صورت
#حرج می توان
#سلطهکفَّار را پذیرفت!
او در قسمتی از سخنانش، برای اثبات ادعای خود به آیه 28 سوره مبارکه آل عمران « لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» استناد کرده است.
وی از این آیه حکم فقهی استنباط میکند که«ممکن است خوف ایجاد مشکل وجود داشته باشد، اینجا حکم عدم پذیرش سلطه کفار برداشته می شود»
محلاتی مدعی است سقف و بدترین نوع ارتباط هم طبق استثنای قرآنی مجاز است:
«پذیرش ولایت کفار سقف رابطه با آنها است»
او میگوید ممنوعیت پذیرش سلطه و ولایت کفار مورد حساسیت قرآن است، ولی این یک استثنا دارد:
مگر آنکه مسلمانان از آسیب آنها بترسند که در این صورت حرمت برداشته میشود. او ترس از در مضیقه و حرج افتادن مردم را مجوز پذیرش ولایت کفار دانسته و مدعی است برای دفع این مفسده (یعنی حرج) حرمت زیر سلطه کفار رفتن، برداشته میشود.
دو مقدمه مخدوش استدلال سروش محلاتی:
1- او «تقیَّه» را نه به معنای اصطلاحی بلکه به معنای «خوف» دانسته و این گونه، مدعی شده که در صورت خوف حرج (و لو در آینده مثل خوف از ضرر روزه) می توان تسلط کفَّار را پذیرفت.
2- محلاتی استثنا را متصل دانسته است. به عبارت دیگر، برای برداشته شدن حکم تکلیفی، باید استثناء، متصل باشد نه منقطع.
یعنی "تقیه کردن در برابر کافران" یکی از افراد "اولیاء قرار دادن کفار، به جای مومنان" باشد تا در مستثنی، نهی برداشته شود.
پس به نظر محلاتی، مستثنی منه، پذیرش ولایت کفار است (اتخاذ آنان به عنوان اولیاء به جای مومنان) و حرمت تقیه، با توجه به استثناء مطرح در آیه، برداشته شده است و این به نظر محلاتی یعنی پذیرش ولایت و سلطه کافران.
نقد و بررسی و بیان منافات داشتن نظر سروش با آیه شریفه
اول
نهی در «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ» اشاره به حرمت پذیرش ولایت کفار دارد و استثنا در ادامه، منقطع است. یعنی از ابتدا، مستثنی، داخل "اولیاء قرار دادن کفار" نبوده تا از آن خارج شود.
این در استثنای متصل است که یکی از افراد مستثنی منه از آن خارج میشود. همانند پسرعمو از جمع فامیل:
فامیلها آمدند به جز پسر عمو
ادیبان در مثال معروف آموزشی برای استثنای منقطع:
"جاء القوم الا حمارا" میگویند:
معنی این جمله آن نیست که حمار داخل مفهوم قوم است و با استثنا از آن خارج شده است (مثل جاء القوم الا زیدا)، زیرا از اول داخل نبوده که بخواهد خارج شود. پس این جمله یعنی: فامیلها آمدند ولی حمار (که معمولا میامد) نیامد.
در موارد استثنای منقطع، الا به معنای لکن و به معنای استدراک است و دفع یک توهم محتمل.
در واقع با نهی از پذیرش ولایت کفار، ممکن است جای این توهم باشد که حتی به صورت تقیه هم نباید به شکل صوری و زبانی، کفار را تایید کرد، یعنی دفع این فکر نادرست که اگر یک مومن در منطقه حکمرانی جائرانه آنها زندگی میکرد باز مطابق این نهی، حق پنهان کردن عقیده خود را ندارد.
با این استدراک: (إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً) این فکر نادرست، نفی گردید و بر صحت تقیه، مهر تایید نهاده شد.
به بیان تفسیر مجمع البیان: جایی که کافران غالبند و مومنان مغلوب و اگر مومن با آنان معاشرت نیکو نداشته و با آنان موافق نباشد، جانش به خطر میفتد، جایز است تقیه کند.
دوم
تقیه در معنای اصطلاحی به معنای خوف از در مضیقه افتادن نیست. (یعنی معنا این نیست که اگر می ترسیدید، ولایت کفار را بپذیرید) بلکه مقصود به تایید بزرگان، تقیه اصطلاحی است.
به بیان تفسیر مجمع البیان تقیه یعنی:
با زبان خلاف آن چیزی که در دل دارد را آشکار کند به خاطر خوف بر نفس.
در ادامه به عبارات مفسران اشاره میکنیم.
سوم
تعبیر اکید در دوری از خداوند متعال در
«فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ » دلالت بر تاکید در نفی ارتباط به نحو اولیاء قرار دادن کافران به جای مومنان دارد. تا جایی که خداوند از کسانی که کافران را بجای مومنان ولی قرار میدهند، اظهار برائت میکند.
چهارم
تعبیر «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» و « إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ » هم تاکید دیگری بر منع تسلط کفَّار نسبت به مومنین است!
حال سوال این است که سروش چگونه این برداشت را از آیه شریفه داشته است؟! / کانال روزنه
@tange_ohod