اسلام متحجر و اسلام سکولار دو روی یک سکه به بهانۀ متن جدید مهدی نصیری و بروز تفکر نوحجتیه ای او مهدی قریب @Rozaneebefarda 🔻🔻🔻 یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون آن روز که امام بزرگوار ما به ما تذکر می داد که تفکر انجمن حجتیه از بین نرفته است، و این مارهای خوش و خط خال در کمین هستند، کسی باور نمی کرد این مارها در آستین در حال پرورش بوده باشند. بروز نوحجتیه با همان تفکرات سرعت گرفته است. اما...! اما نکته ای که اخیرا آقای مهدی نصیری در یادداشت جدیدش در مورد رهبری کاریزماتیک و فرهمند امام خمینی قدس سره نوشته هم از جهت کبرا و هم از جهت صغرای استدلال مخدوش است. اولا چه کسی گفته رهبری امام کاریزما بوده است؟ این بافتۀ جامعه شناسان بی‌خبر از ماجرا، کجا بر امام ما تطبیق دارد؟ امام سال ها مبارزه کرد در غربت و مشروعیتش را نیز از ولایت اعتباری از جانب خدا دارد نه از قدرت کاریزماتیکش. و این که در طول دوران مبارزه و دوران ولایت ظاهری اش بعد از انقلاب نیز قدرت فرهمند داشته و کسی را یارای نقد او نبوده غلط و دروغی دیگر است. ذکر گوشه ای اندک از تاریخ کفایت می کند برای این دروغ آشکار؛ ماجرای نزاع و قهر سیدمحمود دعائی با امام در دفاع از مجاهدین(پس از استنکاف امام از حمایت از سازمان منافقین) نامۀ تند و توهین‌آمیز آقای هاشمی به امام در مورد عملکرد بنی صدر مباحثات فقهی برخی رجال حوزوی با امام(از جمله آقای آذری از جامعه مدرسین و برخی اعضای شورای نگهبان) گفتگوهای صریح میان امام و برخی مراجع وقت نامه های شاگردان امام (مانند آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله قدیری) مناقشات قائم مقام رهبری وقت و نامه های تندی که به امام می فرستاد نامه‌های موهن نهضت آزادی و شخص بازرگان به امام مباحثات تخصصی برخی فرماندهان جنگ با امام و حتی اتخاذ برخی تصمیمات مخالف با حضرت امام مانند ورود ناو آمریکایی به خلیج فارس، ماجرای مک فارلین، ارسال نیرو به سوریه و... موارد مذکور و بسیار موارد دیگر که در تاریخ ثبت است، نشان از این دارد که نوحجتیه‌ای‌ها عامدانه و عالمانه تاریخ را انکار می کنند تا پنجه بر صورت آفتاب بکشند و انتقام بگیرند! ولی باید گفت: ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست عِرض خود می بری و زحمت ما می داری عقده‌گشایی‌های امثال نصیری ارزش پاسخ ندارد، اگرچه می‌توان تفصیلی‌تر به مرور تناقضات و تحریفات آن یادداشت موهن پرداخت اما اجمالا گفتنی آنکه: ۱. هر چند در تمام مواردی که محل گفتگوی جدی با حضرت امام بود، معلوم شد که حق با حضرت امام بوده است و اگر راه امام را می رفتیم سریعتر و امن تر به ساحل نجات می رسیدیم. ۲. قبل از امام همین فقه و همین قرآن و همین نهج البلاغه و همین ایران بود و ما هیچ نداشتیم! او که به صحنه آمد همچون وجود که بر ماهیات می تابد بر ما تابید و ما را زنده کرد. ۳. سکولارهای تازه به میدان رسیدۀ حوزوی و غیر حوزوی که عمدۀ آن ها سال ها نمک خورده اند و نمک دان می شکنند، مصداق این آیه کریمه اند: هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ ۴. چه تلاقی جالبی که سکولارهای حوزوی در ماجرای آیت الله صافی و متحجرین دقیقا با هم میدان می آیند. حساب و کتاب نمی کنند ولی حقانیت فرمایشات حضرت امام را فریاد می زنند. نیمه شب 16 بهمن 1400 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053