روایتی از ضرورت خوداتکایی اقتصادی [ص۲از ۳] 4_ متاسفانه در طی هشت سال گذشته لیبرالهای ایرانی، مدعیان «تدبیر و امید»،فرزندان معنوی مهندس بازرگان و تربیت شدگان مکتب نئولیبرالیسم خام‌اندیشانه یا غرض‌ورزانه، از روی نفوذ یا نفوذزدگی، از باب خیانت یا حماقت، انقلاب را متهم به «قهر با جهان» کردند و از بلاي «انزواي سیاسی» سخن گفتند و نسخۀ «آشتی با جهان» و «عقلانیّتِ دیپلماتیک» و «تنش‌زدایی» پیچیدند. آمریکا را «دنیا» پنداشتند و نعره لزوم «تعامل با دنیا» زدند!؛غافل از آنکه انقلاب اسلامی با «جهان‌خواران» سر جنگ داشت نه با «جهان». ما با مستکبران «تنش» داشتیم نه با مستضعفان؛ ما با اصحاب «زر و زور و تزویر» مشکل داشتیم نه با «دنیا». لذا چه حاجت به «تنش‌زدایی» و اعتمادسازی‌های واهی و خیالی بود! متوهمانه و لجوجانه _و بر خلاف نهی صریح و صحیح رهبری _ توصیه‌های سند2030 را بر تخم چشمهای خویش جا داده و خیز برداشتند که با عضویت درFATA ثواب کنند اما کباب شدند!؛ رفتند که در محضر اربابان آمریکایی زانوی تلمذ بزنند و ریش در بیاورند اما سبیلشان را هم باختند؛ همت گماشتند که با کنار گذاشتن «دکترین مقاومت» و «کوتاه کردن دیوار استکبار‌ستیزی» ابروی اقتصادشان را تعمیر کنند اما چشمش را هم کور کردند. با اعتماد بیجایشان به چشم‌آبی‌های آمریکایی و موطلایی‌های اروپایی تیشه به ریشه خود زدند و نهایتا زبان حالشان این شد که «خودم کردم که لعنت بر خودم باد». نهایتا تیرشان به سنگ خورد و همه رشته هایشان پنبه گشت؛ اما وقتی بیدار شدند که کار از کار گذشته و آب رفته دیگر به جوی باز نمی‌‌گشت. 5_اهل فن خوب می‌دانند که کدخدا خواب تداوم غارت منابع نفتی و گازی ما را میدید و در این سودا بود تا با تسلط دوباره بر منطقه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این مرز و بوم ، خر را با خور برده و آش را با جایش سر بکشد و با استثمار و استعمار سرمایه‌های انسانی و اسلامی ما با دمش گردو بشکند و آروغ بدمستی سردهد؛ اما در این بحبوحه غربزدگان داخلی خود را به غفلت یا تغافل زده بودند و با بزرگنمایی «تحریم» و ضریب دادن به آن،علاج مشکلات کشور را در «اعتماد به آمریکا» و «تضمین پنداری امضای جان‌کری» و تمسک به میز مذاکره میدیدند!. کیست که نداند چشم‌آبی‌های اروپایی و موطلایی‌های آمریکایی بر سر آن بودند که ما را به جای آل سعود (بخوانید آل‌شکم) ملقب به مدال «گاو شیرده» در منطقه نمایند و از دریای نفت و گاز ایران گهی لپ‌لپ خورند و گهی دانه‌دانه و گه بشکه‌بشکه، اما خمینی کبیر سیلی به صورت این رویاپردازان ستمگر زد و کدخدا را با تمام ژست ابرقدرتی‌اش به زباله‌دان تاریخ فرستاد و سگ دست‌آموزش _انگلیس خبیث_ را به زوزه کشی آغشته به درد واداشت. آری؛ این بود راز خصومت‌ورزی جهان غرب بر علیه انقلاب و این بود علت کینه‌جویی‌های نظام سلطه و راه انداختن جنگ ارضی و ارزی در این چهل و چند سال. پس برخلاف تصور غرب‌باوران هیچ گونه سوءتفاهمی در کار نبوده و نیست تا نیاز به اتخاذ سیاست ذلیلانه «رفع سوء تفاهم» و «تنش‌زدایی» و «اعتمادسازی» و بتون ریختن در قلب توانمندیهای هسته‌ای و موشکی و منطقه‌ای بوده باشد!. اما دریغ از ذره‌ای «غیرت» و «عقلانیت سیاسی» در ذهن‌های علیل این جماعت خواب‌زده و نفوذی. 6_ شوربختانه باید اذعان کرد که شروع به کار «جریان تحریف» و رقم خوردن فعالیتهای اغواگرانه لیبرالهای ایرانی منحصر و محدود به دوران «پریزیدنت روحانی» نبود، بلکه سابقه چوب لای چرخ گذاشتن‌های آنان از اوائل انقلاب مسبوق به سابقه است. به عنوان نمونه خط فکری منسوب به مهندس بازرگان پیش از انقراض رژیم پهلوی درصدد حراست از سلطنت و ابقای شاه بودند اما بحمدالله نتوانستند و اغراض شومشان مقهور انقلابیون گشت.بعد از 22 بهمن 57 نیز عزم خود را جزم کردند تا «جمهوری اسلامی» تصویب نشود بلکه در سودای آن بودند واژه‌هایی همچون «لیبرال دموکراسی» را در عنوان‌گذاری نظام اسلامی به تصویب برسانند و از این رهگذر مراتب «خود‌باختگی» و «هیچ‌کس بودن» خود را در برابر چشم‌‌آبی‌های متمدن نمای غربی به اثبات برسانند، که خوشبختانه با تیزبینی و روشنگری‌های حکیمانه امام خمینی باز هم ناکام ماندند. در ادامه «جریان تحریف» با اغواگری و تغییر محاسبات بسیاری از چهره‌های «خوش سابقه اما بدلاحقه» و با حرام‌خوار پروری «خواص دنیازده» و با دم زدن از لزوم «مانور تجمل» و دست یازیدن به «خصوصی‌سازی‌های بی‌ضابطه» و ... تلاش نمود کلید گشایش اقتصادی را در ترویج «مصرف‌گرایی» ترویج «زندگی اشرافی»، «عمل به سیاستهای نئولیبرالی» توصیه شده از جانب صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، پیروی بی‌چون و چرا از تئوری فریبکارانه «تجارت آزاد»، «وابستگی نفتی»، «واردات‌ بی‌رویه»، «سرمایه‌گذاريِ خارجی»، «هضم شدن در هاضمه سیری‌ناپذیر نئولیبرالیسمِ جهانی» و پیاده‌سازی «اقتصادِ نظامِ سرمایه‌داري» معرفی کند! @rozaneebefarda