بیانات تاریخی
حضرت آیتالله خامنهای در جلسهای صمیمی با فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در تاریخ ۱۳۶۷.۵.۱۰
[صفحه ۱ از ۳]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
▫️
اشاره▫️
در این سخنرانی تاریخی، برخی علل و عوامل کارشکنی در پیشبرد امر دولت که طبعا به کارشکنی در امر جنگ نیز منجر میشد، اشاره شده است و لذا آیتالله خامنهای با آنکه تا حدود دو ماه پیش از پذیرش قطعنامه رسما مسئولیت جنگ را بر عهده داشت اما به دلیل دخالتهای گاه و بیگاه دیگران و نیز برخی کارشکنیها، عملا در اعمال نظر و مدیریت امر جنگ بسط ید نداشت و لذا نهایتا در نامهای به امام، هاشمی را برای تصدی مدیریت یکپارچه جنگ در قالب قائممقامی فرماندهی کل قوا پیشنهاد داد که البته او هم برخلاف تصریحات امام مبنی بر تجمیع قوا برای پیشبرد هرچه بهتر جنگ، تمام تلاشش را برای قطعنامه به کار بست.
با تصدی آقای هاشمی، گزارشات متعددی از مسئولان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی گرفته شد و در مقام احتجاج با امام برای پذیرش قطعنامه، به آن گزارشات تمسک شد و نهایتا راه دیگری جز پذیرش قطعنامه برای امام باقی نماند.
قطعنامهای که امام از آن به سرکشیدن جام زهر تعبیر کرد.
با این مقدمه، بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای در جمع رزمندگان لشکر فاتح محمد رسولالله(ص) به شرح ذیل تقدیم است:
👇
... قضایای جنگ هم که خودتان میدانید. جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال ۶۲ به این طرف، بنده هیچگونه مسئولیتی در جنگ ندارم و اگر شما سؤال کردید، اشکالی داشتید، ممکن است بنده آن اشکال شما را در مواردی وارد بدانم؛ ممکن است در مواردی هم چون خبرهای بیشتری از شما بدانم. شما اشتباه میکنید در یک سؤالی اما چه سؤال شما وارد باشد چه وارد نباشد، طرف سؤال من نیستم؛ این یک مقوله.
مقوله دوم: مسائل دولتی، این سؤالی که آقای کوثری اخیراً کردند که چرا سیاستهای دولت این نیست؟ خب این مسئولش دولت است نه من. ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظر رئیسجمهور نیست؟ نه، جوابش نه است... حالا دیگر بالاخره قانون اساسی را میخواهید بیاورید اینجا بخوانید، آنی که من دارم میگویم، شما این را به عنوان یک برادر بزرگتر از خودتان که وارد هم هست تو کارها - من هم که دارم این حرف را میزنم، حرفی نمیزنم که آن طرف منکرش بشوند.
این حرف را، در نماز جمعه هم میشود زد، منتها من مصلحت نمیدانم توی نماز جمعه این چیزها را بگویم، یا در ملاء - اما شما یک عده خواصید. هم صاحب فکرید، صاحب نظرید، لااقل بعضیهایتان و هم اینکه تو مسائل صاحب اعتقاد هستید، یعنی یک نظری دارید، اعمال نظر میکنید. برادرهای مسئولی هم هستید. باید شما اینها را بدانید؛ نه، مسئولش من نیستم.
بندهای که فلان وزیر سه سال است چهار سال است از نظر من عملش غلط، موضعگیریاش در زمینه کاری، نه مسائل سیاسی و خطی - آنکه خبر پوچ است - کار ملموس از نظر من غلط، ضعیف، ناقص است و بنده هیچ قادر نیستم که این وزیر را نه فقط برش دارم، طبق قانون اساسی من نمیتوانم وزیر را بردارم، باید نخستوزیر به من پیشنهاد کند، من قبول کنم.
من نمیتوانم به نخستوزیر پیشنهاد کنم که بیا این وزیر را برداریم و اگر نخستوزیر صد سال هم به فرض محال، یک نفری را پیشنهاد نکند که عوض کنیم، بنده قادر به کار نیستم. من مجبورم این وزیری را که دارم میبینم جلوی چشم خودم که نمیتواند کار کند و دارد اشتباه میکند و دارد غلط عمل میکند، باید تحملش بکنم، قبولش کنم.
خب بنده چه کار میتوانم بکنم؟ اتفاقا آن وزیر هم شگرد کار را فهمیده... یک مدتی تا دو سه سال اوایل ریاست جمهوری که این وزرا هنوز تازهکار بودند، نمیدانستند چی به کجاست، با اینها رفتار میکردیم. بعد یواش یواش وزرا فهمیدند نه، بیخودی از ما میترسند! اصلاً نباید بترسند. تنها جایی که رئیسجمهور میتواند در مورد وزیر اعمال نفوذ بکند، اول، پیشنهاد دولت است که وقتی نخستوزیر گفت آقا این وزیر را ما میخواهیم به مجلس بدهیم، رئیسجمهور بگوید نه، آقا من این وزیر را قبول ندارم؛ اینجا آن گلوگاه قدرت رئیسجمهور است.
آن هم که در دوره دوم ریاست جمهوری به خاطر مشکلاتی که در باب نخستوزیر پیش آمد که بنده آن نخستوزیر را قبول نداشتم، بعد امام فرمودند، بنده از امام تبعیت کردم، برادرمان آقای موسوی را تصویب کردم و ازشان حمایت هم کردم؛ تا این ساعت هم من از آقای موسوی همیشه حمایت کردم.
بعد این مسأله پیش آمد، من خودم به امام گفتم، گفتم آقا ما سر قضیه نخستوزیری اینقدر مشکل تحمل کردیم. سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید؛ من میدانم ۱۳ تا ۱۵ تا وزیر ما اختلاف پیدا خواهیم کرد. ایشان یک کسی را معرفی میکند، من آن را قبول نخواهم داشت، قبول ندارم اصلا. شما بیایید یک فکری بکنید، این را من خودم به امام گفتم، هیچکس دیگر پیشنهاد نکرد.
@rozaneebefarda