نخستین توصیه‌های آيت‌الله خامنه‌ای به ائمه جمعه بعد از رهبری [صفحه ۱ از 9] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرّحمن الرّحیم اوّلاً به همه‌ی آقایان محترم و برادران عزیز خیرمقدم عرض میکنم و به‌خاطر اینکه روز اوّل این سمینار بزرگ و این مجمع پُرفایده را به این مصروف کردید که ما در خدمتتان باشیم، تشکّر میکنم. امیدوارم ‌ان‌شاءالله‌ این تجمّع براى همه‌ی ما و براى مردم مؤمن و صالح ما حاوى خیر و برکت باشد. بنده لازم میدانم دو سه مطلب را عرض کنم. البتّه عمده‌ی مطالبى را که در باب مسئله‌ی امامت جمعه در ذهن داشتم که بیان کنم، بحمدا‌لله‌ حضرت آیت‌ا‌لله‌ آقاى مشکینى (ادام ا‌لله‌ بقائه و ظلّه) به‌نحو جامع و به بیان اوفىٰ بیان فرمودند، که همه‌ی ما استفاده کردیم و من در آن باب حقیقتاً چیز بیشترى ندارم که بر فرمایشات ایشان اضافه کنم؛ مگر یکى دو نکته‌ی کوتاه. و امّا مسئله‌ی اصلى که سعى میکنم به‌نحو مجمل آن را بیان بکنم، مسئله‌ی این برهه‌ی حسّاسى است که ما در آن به سر میبریم، و مسئله‌ی رهبرى است. زمان، زمان مهمّى است براى ما ملّت ایران، براى انقلاب و براى آینده‌ی کشور و براى حفظ انتظام و انسجام ملّت. یعنى حقیقتاً وقتى یادمان می‌آید که حالا کى است، و یادمان می‌آید که ما در طول این ده سال گذشته نسبت به این برهه‌ی حسّاس که یقین داشتیم یک روزى چنین چیزى پیش خواهد آمد ‌-یعنى برهه‌ی فقد امام- چقدر نگرانى کشیدیم و حالا ناگهان می‌بینیم که در همان فصل از زمان هستیم، با توجّه به این، احساس میکنیم که همه باید در این فصلِ بسیار مهم و حسّاس و خطیر و تعیین‌کننده، حدّاکثر ابتکار و تلاش و اخلاصى را که از آنها برمی‌آید، ارائه کنند تا با هم بتوانیم انقلاب را از این پیچ بسیار مهم و از این نقطه‌ی عطف بسیار خطیر، بسلامتى ‌ان‌شاءالله‌ عبور بدهیم. درباره‌ی مسئله‌ی رهبرى، من در این جمع طلبگىِ رفقائى لازم میدانم دو سه جمله عرض کنم. آنچه واقع شد، یعنى گذاشتن بار این مسئولیّت بر دوش این بنده‌ی کوچک ضعیفِ حقیر، براى خود من حتّى یک‌لحظه و یک آن از آنات گذشته‌ی زندگى متوقَّع و منتظَر نبود. یعنى اگر کسى تصوّر کند که بنده در طول دوران مبارزه و بعد در طول دوران انقلاب و در طول دوران مسئولیّت ریاست قوّه‌ی اجرائى، حتّى یک‌لحظه در ذهن خودم خطور میدادم که این مسئولیّت به من متوجّه خواهد شد، قطعاً اشتباه کرده. یعنى من همیشه خودم را نه‌فقط از این منصبِ بسیار خطیر و مهم، بلکه حتّى از مناصبى که از این بمراتب پایین‌تر بوده ‌-مثل ریاست جمهورى و دیگر مسئولیّتهایى که در طول انقلاب داشتم- کوچک‌تر میدانستم. و من یک وقتى این را خدمت امام عرض کردم، گفتم که گاهى از بنده در ردیف بعضى از این آقایان اسم آورده میشود، من در ردیف اینها نیستم، من یک آدم کوچک و یک آدم بسیار معمولی‌اى هستم. اعتقادم را گفتم، نه اینکه بخواهم تعارف بکنم؛ الان هم اعتقادم همین است. بنابراین، این معنا اصلاً متصوّر نبود.البتّه در آن ساعاتِ بسیار حسّاسى که واقعاً باید بگویم ما سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم ‌-که خدا میداند در آن شبِ عجیب و صبح آن روز که چه ساعاتى و چه لحظاتى بر ما گذشت؛ در آن شنبه و صبح یکشنبه که برادرها از روى مسئولیّت و احساس وظیفه، با فشردگى تمام فکر میکردند و تلاش میکردند که چه‌جورى این قضایا را جمع‌وجور کنیم، مکرّر از بنده به‌عنوان عضوى در شوراى رهبرى اسم می‌آوردند- که من البتّه در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگرچه به‌نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسئولیّت را ‌-به‌عنوان یک نفر از سه نفر یا پنج نفر- به من متوجّه کنند. من همان روز به خدا پناه بردم. همان روز یکشنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان با تضرّع، با توجّه، با التماس به خداى متعال عرض کردم که پروردگارا! تو که مدبّر امور و مقدِّر امور هستى، چون ممکن است به‌عنوان عضوى از مجموعه براى این مسئولیّت به من توجّه بشود، خواهش میکنم که اگر این [مسئولیّت] ممکن است اندکى براى دین من و آخرت من زیان داشته باشد، کار را جورى ترتیب بده که پیش نیاید؛ و واقعاً از ته دل میخواستم که نشود. خب، برادرانى که در مجلس خبرگان بودند ملاحظه کردند ‌-که حضرت آیت‌ا‌لله‌ مشکینى فرمودند- بحثهایى پیش آمد و حرفهایى زده شد و بالاخره به این انتخاب منتهى شد. در خود مجلس من کوشش کردم، تلاش کردم، استدلال کردم، بحث کردم که این کار انجام نگیرد، ولى گرفت و این مرحله گذشت. من همین الان هم خودم را یک طلبه‌ی معمولى، یک آدم معمولى میدانم؛ بدون برجستگى خاصّى، بدون امتیازى؛ نه‌فقط براى این شغل به این عظمت و این مسئولیّت به این بزرگى، بلکه ‌-همان‌طور که گفتم صادقانه عرض می‌کنم- براى مسئولیّتهاى بمراتب کوچک‌تر از آن؛ مثل ریاست جمهورى و کارهاى دیگرى که من در طول این ده‌ساله داشتم. @rozaneebefarda