بعثت برای عدالت! جوابیه اساتید و فضلای حوزوی به بیانیه سیاسی حاشیه‌ساز جناب آقای علیدوست/17 @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اصل امکان تخلف و رخ دادن فساد در بدنه حکومت معصوم؛ مورد انکار نیست. نظیر تعابیر ذیل به راحتی در کتابهای کلامی در بحث امامت یافت می‌شود: «نوجب أن يكون من وراء هؤلاء رئيس متى زلّ واحد منهم أخذ على يده. و انما نقول ذلك لحصول علة الحاجة فيهم أيضا. (شیخ طوسی، تلخيص الشافي، ج‏1 ص74) که امکان تخلف منصوبان حکومتی به دلیل معصوم نبودن و نیاز به نظارت امام بر ایشان، مورد توجه قرار می‌گیرد. در روایتی منقول در کتاب کافی حضرت بدعتها و انحرافاتی را شمرده شده‌اند که حضرت نتوانستند آنها را در دوران زمامت خود حل کنند.(ر.ک: کافی، ج8، صص58 تا 63) اما استاد علیدوست در بیانیه خود، این روایت را خبری واحد دانستند که در غیر مسائل فرعی فقهی، قابل استناد نیست. هدفشان چنانکه نوشته‌اند این است که بگویند تخلفات و انحرافاتی که باب میل حضرت نبود؛ اندک و کوچک بود. نظر علما در این موضوع به شکل کوتاه بیان می‌شود. شیخ انصاری همانند مشهور حجیت خبر واحد و کفایت ظن را در غیر مسائل فرعیه نمی‌پذیرد. در فرائد الاصول به نقل از شهید ثانی آمده است: تصدیقِ روایاتی که در باب تفاصیل برزخ و معاد آمده است، هرچند صحیح باشند واجب نیست؛ زیرا خبر واحد ظنّی است. همچنین شیخ طوسی عدم اعتماد به خبر واحد را اتّفاقی می داند که به جز برخی از غافلین از اصحاب حدیث با آن مخالف نیستند. (شیخ انصاری، فرائد الاصول، ج1، ص556 و 557 و 569) گفتنی است آیت الله خوئی نظری متفات با مشهور دارند. (سید ابوالقاسم خوئی، مصباح الاصول، ج2، ص268) اما سوال مهمی در این میان وجود دارد که شیخ مطرح کرده و پاسخ میدهد: «هر چند نظر مشهور بین علما، عدم حجّیت ظنّ در غیر از مسائل فرعیه است، ولی مشاهده می کنیم گاه در این مسائل به روایات تمسّک می نمایند، آیا این امر با مبنای آنان منافات ندارد؟ شیخ انصاری در پاسخ می‌فرماید: وجه استدلال به اخبار آن است که گاهی مدلول روایات با تعدّد ظواهر روایی و قرائن دیگر، تقویت می‌گردد و از مجموع آن ها قطع و علم به مسأله حاصل می شود و البته «علم» دارای ارزش و اعتبار است.» (شیخ انصاری، فرائد الاصول، ج1، ص558) این را میدانیم که مبنای استاد علیدوست، تجمیع ظنون و نه روش مدرسه‌ای آیت الله خوئی است، از این جهت از نظر مبنایی مشکلی در استناد به روایت کافی با لحاظ شواهد متعدد در کنار آن، وجود نخواهد داشت. و چنان‌چه در تعلیقه کافی آمده، روایات متعددی از عامه و خاصه فرازهای این روایت را تایید می‌کنند. احتمالا از همین باب به روایت مربوط به این هرمه استناد کرده‌اند، با اینکه روایتی مرسل است. اما چرا به روایت مسند کافی اشکال گرفته‌ و -بعد از توجیه دلالی- آن را از نظر سندی قابل استناد ندانسته‌اند؟ استاد علیدوست در توضیحات خود نوشتند: «در آن یادداشت اصل برخی ناراستی‌ها در حکومت حضرت مورد انکار قرار نگرفت.» و این یعنی بر تعبیر «اندک تخلفات» در بیانیه اول، اصرار دارند. اما آیا ایشان همه شواهد تاریخی و روایی را بررسی کرده و معتقدند در دوران زمامت حضرت، نابسامانی و تخلف والیان در گستره وسیع حکومتی، ناچیز و کم اهمیت بوده است؟ آیا اینکه حکومت علوی، بعثت عدالت است، با پاکی و رو به راه بودن همه یا بیشتر والیان و منصوبین حضرت ملازمه دارد؟ آیا نامه‌های نهج البلاغه به بیان آیت الله جوادی و شواهد متعدد تاریخی که در یادداشتهای فضلا و اساتید به نمونه هایی از آن اشاره شد، مورد توجه استاد علیدوست بوده است؟ آیا تمحض در فقه، تاثیری در میزان مطالعات تاریخی و کلامی و... اساتید نداشته است؟ به هر حال، بحث امامت و شناخت دقیق از دوران حضرت، بحثی مهم و حیاتی است که نمی‌توان به راحتی از آن عبور کرد: حکومت علوی، تجسم عدالت بود. معنای این گزاره چیست؟ آیا یعنی ریل گذاری و دغدغه‌های حاکم، الهی، صائب و حکیمانه بود و رفتار حضرت عدالت جویانه به معنای واقعی و حداکثری بود البته موانع گسترده ای هم وجود داشت: بیشتر مدیران نالایق بودند و در نهایت مردم و زمانه حضرت، ایشان را خسته کردند. یا یعنی مدیران لایق به اندازه‌ای وجود داشتند که حضرت مشکلی در انتخاب افراد صالح برای زمامداری مناطق مختلف نداشت و با کوچکترین انحرافی، آنان را با فرد صالح و مدبری جایگزین میکرد و در نهایت عدالت مورد نظر امام، محقق گشت؟ بعثت برای عدالت مساوی با تحقق عدالتی بود که حضرت آرزو میکرد. ؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053