زندگینامه خودنوشت آیت الله محمدعلی تسخیری [صفحه 2 از 4] تولد و دوران كودكى اینجانب در 27 مهر 1323 در خانواده‌اى مذهبى در شهر مقدّس نجف اشرف دیده به جهان گشودم. پدر بزرگوارم حضرت حجّة الاسلام و المسلمین حاج على اكبر تسخیرى تنكابنى از اهالى شهرستان رامسر و مادر مرحومه‌ام انسیه بیگم از اهالى نجف اشرف(اصفهانى الاصل) بود. در كودكى به آموزش قرآن كریم - نزد زنى مؤمن و مردى پارسا در شهر مقدّس نجف- روى آوردم كه اثر بسیار مثبتى را در شكل‌گیرى شخصیتم بر جاى گذاشت. دوران تحصیل تحصیلات ابتدایى را در مدرسه «منتدى النشر» كه به وسیله جماعتى اسلامى و به ریاست مردى دانشمند و كم نظیر (آیة اللّه شیخ محمد رضا مظفر(ره) صاحب كتاب‌هاى اصول الفقه و المنطق) اداره مى‌شد طى كردم و از محضر اساتیدى چون: شیخ محمد صالح دُجیلى، شیخ محمود دجیلى، سید هادى فیاض، شیخ محمد رضا مظفر، استاد الغبان و شیخ عبدالمهدى مطر كسب فیض نمودم و این دوران در رشد فكرى‌ام بسیار سودمند و مفید بود. در ادامه تحصیلات وارد دبیرستان شبانه «خورنق» شدم، ضمن این‌كه به توصیه پدر بزرگوارم روزها را در نزد یكى از كسبه محترم شهر نجف به كار مشغول شدم. در این سال‌ها شوق و علاقه خاصّى به شعر و ادبیات پیدا كردم و طبع شاعرى را در خود مشاهده كردم. معلمان من نیز به ترغیب و تشویق بنده پرداختند و زمینه پیش‌رفت را برایم مهیا كردند. از سویى با الهام گرفتن از شعراى بنام آن زمان و نیز با شركت در مناسبت‌ها و مراسم مختلف ادبى و شعرخوانى و هم‌چنین مطالعه كتب بزرگانى چون: شهید صدر، سید قطب، شیخ محمد امین زین الدّین و اشعار سید مصطفى جمال الدّین و شیخ احمدوائلى و غیره...استعداد خود را در زمینه ادبى شكوفا نمودم. همه این عوامل در شكل‌گیرى شخصیت فرهنگى،ادبى بنده مؤثر واقع شد. با به پایان رساندن دوره دبیرستان در سال 1341شمسى وارد دانشكده فقه شده و به تحصیل در رشته زبان عربى و علوم اسلامى پرداختم، ضمن این‌كه در همان سال‌ها به تحصیل دروس حوزوى نیز اشتغال داشتم. سال‌هاى تحصیلى در دانشكده با ورود به عرصه سیاسى، فصل جدیدى در زندگى‌ام گشوده شد. آغاز فعالیت‌هاى سیاسى پس از انقلاب سال 1337شمسى(1958 میلادى) در عراق به دست عبدالكریم قاسم بر ضدّ رژیم شاهنشاهى فیصل الثانى، جنبش‌هاى سیاسى در عراق شور و هیجان فراوانى پیدا كرد و احزابى چون حزب كمونیست عراق (الحزب الشیوعى) و ملّى گراها - كه تهاجم شدید بر ضدّ مقدّسات اسلامى داشتند - و هم‌چنین تحرّك جماعت اسلامى علما فعّال شدند. بنده در آن زمان با مطالعه نشریات اسلامى جماعت العلما نجف اشرف در جریان اهداف و برنامه‌هاى آنان قرار مى‌گرفتم و به طور جدّى در سال 1343شمسى (1964 میلادى) در عرصه سیاسى وارد شدم(در حزب الدّعوة عراق كه آن زمان تحت رهبرى مرحوم آیة اللّه صدر بود مبارزات سیاسى را آغاز كردم) و با سرودن اشعارى به زبان فصیح و عامیانه بر ضدّ رژیم وارد عمل شدم. از اتفاقات مهم آن دوران، ممانعت رژیم از ورود مردم به صحن مطهّر امیرالمؤمنین على(ع) بود كه منجر به باز شدن درها به شكلى معجزه‌آسا و ورود مردم به صحن مطهّر گردید. اگر در آن زمان برنامه‌ریزى و سازماندهى درست و نیز رهبر و هدایتگر توانایى در رأس امور قرار مى‌گرفت، امیدى براى پیروزى انقلاب وجود داشت. در دوازدهم محرّم 1347شمسى(1968 میلادى) از سوى رژیم بعث عراق در رابطه با اشعارى كه بر ضدّ رژیم سروده بودم، دستگیر و به زندان سخت بغداد (قصرالنهایه) منتقل شدم و پس از تحمّل شكنجه‌هاى فراوان سرانجام با میانجیگرى علماى نجف كه در طلیعه آن‌ها مرحوم حضرت امام(ره) بودند از زندان آزاد شدم. سپس مدتى (9ماه)به كویت رفته و در مدرسه جعفریه مشغول به تدریس شدم، ضمن این‌كه با علماى آن‌جا در فعّالیت‌هاى تبلیغى و سخن‌رانى در محافل و مجالس فرهنگى، دینى همكارى داشتم. در سال 1347شمسى(1968 میلادى) موفق به دریافت مدرك لیسانس زبان عربى و علوم اسلامى از دانشكده با رتبه ممتاز شدم. موضوع پایان‌نامه‌ام در باره استحسان مقایسه‌اى و زیر نظر دكتر عبدالرزاق محى‌الدّین تهیه شده بود. از اساتید بزرگوارم مى‌توان به آیة اللّه محمد تقى حكیم، شیخ عبدالمهدى مطر، شیخ محمد كاظم شمشاد، شیخ محمد تقى ایروانى، دكتر عبدالرزاق محى الدّین، دكتر ضیاءالدّین ابوالحب، دكتر احمد محمد عبدالرحیم و دكتر عناد غزوان اشاره كرد. @rozaneebefarda