توصیف جایگاه والای سلام الله علیها در قصیده زیبای ▪️ای‌‌ ازلیّت، به تربت تو مُخمّر! وی‌‌ ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر! ▫️آیت رحمت ز جلوه‌ی‌ تو هویدا رایَتِ قدرت در آستینِ تو مُضْمَر ▪️جودت، همبسترا به فیض مقدّس لطفت همبالشا به صدرِ مُصَدّر ▫️عصمتِ تو تا کشید پرده به اجسام عالَم اجسام گردد عالَم دیگر ▪️جلوه‌ی‌ تو، نور ایزدی‌ را مَجْلی‌ٰ عِصمت تو، سِرّ مُختفی‌ را مَظهر ▫️گویم واجب تو را، نه آنَتْ رُتبت خوانم ممکن تو را، ز مُمکِن برتر ▪️ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی‌ اندر ردای‌ امکان مُظْهر ▫️ممکن، امّا چه ممکن، علّت امکان واجب، امّا شعاعِ خالقِ اکبر ▪️ممکن، امّا یگانه واسطه‌ی‌ فیض فیض به مِهْتر رسد، وزان پس کهتر ▫️ممکن، امّا نمودِ هستی‌‌ از وی‌ ممکن، امّا ز مُمکِناتْ فزونتر ▪️وین نه عجب، زانکه نور اوست ز نور وی‌ از است و او ز پیمبر ▫️نور خُدا در پیدا کرد تجلّی‌ ز وی‌ به حیدر صفدر ▪️و ز وی‌، تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دُختِ موسی‌ جعفر ▫️این است آن نور، کز مشیّت «کُنْ» کرد عالم، آن‌کو به عال است مُنوّر ▪️این است آن نور، کز تجلّی‌ قدرت داد به دوشیزگان هستی‌ زیور ▫️شیطانْ عالِم شدی‌ اگر که بدین نور ناگفتی‌ آدم است خاک و من آذر ▪️آبِروی‌ مُمْکِناتْ جمله، از این نور گر نَبُدی‌، باطل آمدند سراسر ▫️جلوه‌ی‌ این، خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود جوهریّتِ جوهر ▪️عیسی‌ِ مریم به پیشگاهش دربان موسی‌ِ عمران به بارگاهش چاکر ▫️آن یک چون دیده‌بان، فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان، معطّی‌ بر در ▪️یا که دو طفل‌اند در حریم جلالش از پی‌ تکمیل نفس آمده مُضطَر ▫️آن یک، «انجیل» را نماید از حفظ وین یک «تورات» را بخواند از بر ▪️گر که نگفتی‌: امام هستم بر خلق موسی‌ِ جعفر ولّیِ‌ حضرتِ داور ▫️فاش بگفتم که این رسول خدای‌ است معجزه‌اش می‌ بُوَد همانا دختر ▪️دختر، جُ‍ز فاطمه نیاید چون این صُلْبِ پِدر را و هم مَشیمه‌ی‌ مادر ▫️دختر، چون این دو، از مَشیمه‌ی‌ قدرت نامد و ناید، دگر هُماره مُقدّر ▪️آن یک، امواج اعلم را شده مبدأ وین یک، افواج حلم را شده مَصْدر ▫️آن یک، موجود از خطابش مَجْلی‌ٰ وین یک، معدوم از عقابش مُسْتَر ▪️آن یک، بر فرق انبیا شده تارک وین یک، اندر سرْ اولیا را مِغفر ▫️آن یک، در عالم جلالت کعبه وین یک، در مُلک کبریایی‌ مَشْعَر ▪️لمْ یَلِد م بسته لب و گر نه بگفتم دختِ خُدایند این دو نور مُطهّر ▫️آن یک، کوْن و مکانْش بسته به مَقْنَع وین یک، مُلکِ جهانْش بسته به مِعْجَر ▪️چادر آن یک، حِجابِ عصمت ایزد مِعْجَرِ این یک، نقابِ عفّتِ داور ▫️آن یک، بر مُلک لایَزالی‌، تارُک وین یک، بر عرش کبریایی‌ افسر ▪️تابشی‌ از لطفِ آن، بهشتِ مُخَلّد سایه‌ای‌ از قهر این، جحیم مُقَعّر ▫️قطره‌ای‌ از جودِ آن، بِحارِ سماوی‌ رَشْحه‌ای‌ از فیض این، ذخایر اغیر ▪️آن یک، خاکِ مدینه کرده مُزّین صفحه‌‌ی‌ قم را نموده، این یک انور ▫️خاک قم، این کرده از شرافتْ جنّت آب مدینه، نموده آن یک، کوثر ▪️عرصه‌ی‌ قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش، یَساولی‌ است برابر ▫️زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر شاید، گر «لوح» را بیابد همسر ▪️خاکی‌، عجب خاک! آبروی‌ خلایق ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر ▫️گر که شنیدندی‌ این قصیده هندی‌ شاعر شیراز و آن ادیب سخنور ▪️آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای‌ به جلالت ز آفرینش برتر ▫️وین یک قمری‌ نمط هماره نگفتی‌ ای‌ که جهان از رُخ تو گشته منوّر @rozaneebefarda