از اعتقاد به مردم سالاری دینی تا انتقاد به دمکراسی غربی
گذری بر دیدگاه های آیتالله مصباح در باب حکومت و جایگاه مردم
[صفحه ۲ از ۶]
▪️طبق بیان آیتالله مصباح، بر این نظریه ۳ دسته اشکال وارد است:
▫️الف/ یک دسته از اشکالات را همهی مکاتب حقوقی و سیاسی به این دیدگاه وارد کرده اند:
▫️متصدیان امور حکومتی که مردم آنان را برمیگزینند منتخب همهی افراد جامعه نیستند بلکه منتخب
#اکثریت رای دهندگاناند. ضمنا اگر در نظر داشته باشیم که رای دهندگان معمولا بخشی از افراد جامعهاند نه همه آنان، روشن خواهد شد که متصدیان امور حکومتی گاهی فقط نمایندگان جزء کوچکی از کل جامعهاند.
▫️خب در اینجا پرسشی رخ مینمایاند که چرا همهی افراد جامعه ملزماند که این متصدی را بپذیرند و از وی اطاعت کنند؟
▫️مگر در دموکراسی بنا نبود که چون همه ی مردم نمیتوانند مستقیم و بیواسطه در حکومت دخالت کنند، کسانی را به نمایندگی خود برگزینند؟ بر این اساس وکیل فقط حق دارد در امور مُوکِلان خود دخالت کند و نمیتواند حاکم بر همهی افراد جامعه باشد. نمایندهی اکثریت افراد جامعه حق ندارد بر آن اقلیتی حکومت کند که او را بر نگزیده اند.
کسی که رای می دهد، با رایش نماینده خود را معین می کند، نه نمایندهی همه مردم را.
▫️آیتالله مصباح در کتاب "حکیمانه ترین حکومت" میگوید: برخی آمدهاند و به این اشکال پاسخهایی داده اند به این صورت که:
▫️اولا زمانی که کسی به یک نظام سیاسی و قانون اساسیِ آن، رای مثبت داد و پذیرفت که رای اکثریت مُطاع و متبع باشد، در واقع مقتضای قانون اساسی و نتیجه ی انتخابات را هر چه باشد پذیرفته است.
▫️ثانیا؛ هر حاکمی در آغاز فقط بر کسانی حاکمیت دارد که او را پذیرفتهاند ولی مخالفانش یا به حاکمیت وی رضایت می دهند یا نه. در صورت دوم به صلاحدید خودش یا در همان سرزمین میماند و یا به سرزمین دیگری می رود.
▫️آیتالله مصباح میفرماید: این پاسخ بی اشکال نیست.
▫️اولا؛ قانون اساسی نیز به پشتوانهی آرای مردم ارزش و اعتبار مییابد. بنابراین چه بسا کسانی باشند که به آن نیز رای مثبت ندادهاند. به چنین کسانی نمیتوان گفت که چون قانون اساسی را پذیرفتهاند، باید به لوازم آن نیز تن در دهند.
▫️ثانیا کسانی که مدتی دراز در سرزمینی خاص و میان مردمی زیسته و خو گرفته اند، چگونه می توانند به آسانی ترک وطن نمایند؟!
▫️چنین کسی وقتی مخیر می شود که یا به قوانین نامطلوب و متصدیان نا محجوب تسلیم شود یا راه سفر در پیش گیرد، البته راه نخست را برمیگزیند، اما این بدان معنا نیست که از این قوانین و متصدیان راضی و خوش دل اند. بلکه دفع افسد به فاسد کردهاند و به شر کمتر رضایت داده اند.
▫️ب/ اشکال دیگری ذیل اشکال کلی اول: در بسیاری موارد عملا چند صد تن بر چند صد میلیون تن حکومت میکنند. فرض کنیم که تعداد نفوس کشوری ۲۰۰ میلیون و تعداد اعضای مجلس قانونگذاری آن کشور هزار تن باشد. نیز فرض کنیم که بیش از پانصد تن از اعضای مجلس به قانونی رای مثبت دهند که قاطبهی مردم آن کشور با آن مخالفند. در این حال چون اکثریت مجلسیان این قانون را تصویب کرده اند، به مرحله ی عمل در می آید و مخالفت همه ی مردم نیز چیزی از قانونیت آن نمی کاهد. آیا نمیتوان گفت در این گونه موارد گروهی که شمار آنها اندکی فراتر از پانصد است، بر ۲۰۰ میلیون تن حاکماند. اعضای مجلس قانونگذاری را مردم بر میگزینند ولی در بسیاری مسائل نمایندگان مردم رایی بر خلاف رای خود مردم دارند.
▫️اساسا در تعارض رای نماینده با رای خود مردم، جانب کدام یک را باید گرفت؟
نمایندهی مردم استدلال می کند که مردم او را برگزیده اند و بنابراین باید رایش را بپذیرند. استدلال مردم نیز این است که آنان وی را برگزیده اند تا نماینده ی آنان باشد نه نمایندهی مخالفان آنان. در این گونه موارد چه باید کرد؟
▫️بر اساس مبانی نظری دموکراسی، باید حق را به مردم داد ولی در عمل حق را به نمایندگان مردم می دهند.
@rozaneebefarda
ادامه👇