خرده‌جریان اعتدال و تفسیر حزبی از آیات قرآن کریم [صفحه 4 از 10] سوال اینجاست که چرا آقای مرتضی جوادی و هم ‌مسلکان ایشان اصرار بر پررنگ کردن وجه اعتدال دارند اما از ملاک و معیاری که قرآن کریم برای تحقق این اعتدال ارایه کرده است طفره می‌روند؟! و این در حالی است که ما در همین آیه و آیات متعدد دیگر و روایات و ادعیه خود به وفور می بینیم که بیشتر بر روی ملاک و معیار اعتدال بشر تاکید و سفارش شده است مثلا در صلوات شعبانیه که می فرماید: «المقتدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق» که اشاره صریح به همین ملاک دارد و آن هم پیروی از امام معصوم -علیهم السلام- است و یا امام صادق -علیه السلام- در حدیث شریفی می فرمایند: « ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب و جعل لکل شیء سببا و جعل لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا عرفه من عرفه و جهله من جهله و ذاک رسول الله صلی الله علیه و آله و نحن»(کتاب کافی / ج1/ ص183) که در این حدیث هم به وضوح ملاک گشایش کارها و عرفان را پیروی از رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام می باشد و ملاک جهل، جهل به این ابواب الله دانسته شده است و احادیث و آیات متعدد دیگر که در این زمینه وجود دارد. و با وجود این ملاکات قوی که از سوی خداوند و اهل بیت مطرح شده است ما حق نداریم با طرح یک میزان و ترازوی جداگانه به نام اعتدال اذهان و دل ها را از ملاک اصلی به سمت و سوی ملاکی مبهم سوق بدهیم. آقای مرتضی آملی در این سخرانی می‌گوید: «علت تمام مشکلات افراط و تفریط است». ایشان پوسته‌ای از حل مسئله را بیان کرده و مغز آن را به کناری افکنده است. حقیقت آن است که علت همه مشکلات عمل نکردن به اسلام ناب محمدی و گرویدن برخی معممین و غیرمعممین به اسلام آمریکایی است و برای حل مسائل نیز باید عمل تام و تمام بر اسلام تأکید کنیم اگر این اتفاق افتاد اعتدال حقیقی رخ خواهد داد. البته سخنران مبنای خود را تا حدی مطرح کرد و گفت: « آنچه می‌تواند تعالی اسلام را محقق کند اعتدال است.» اما معنای محصلی از این کلام به دست نمی‌آید و معلوم نیست مراد ایشان از اینکه اعتدال باعث تعالی اسلام می‌شود چیست. آیا او می‌گوید که مسلمین در عمل به اسلام معتدل باشند؟ عمل اعتدالی به اسلام به چه معناست؟ یعنی گاهی اوقات عمل کنیم گاهی اوقات عمل نکنیم؟ گفتنی است فقهای شیعه «عقل» را به عنوان یکی از ابزارهای فهم احکام دین پذیرفته‌اند و حتی برخی از اصولیون حکم عقل را همان حکم شرع دانسته‌اند.بنابراین عقلانیت امری جدا از نظام اندیشه دینی نیست تا بگوییم عقلانیت به عنوان عنصری جدا از دین باعث تعالی دین می‌شود و این حضرات نمی‌توانند با چماق عقل به جان احکام شرع بیفتند و همراهی عقل عاری از هواهای نفسانی و اغراض حزبی یا شخصی با دین بر هیچ‌کس پوشیده نیست. این سوالات و ابهامات ناشی از ناپخته و ناواضح بودن مفهوم و ملاک اعتدالی است که این آقایان مطرح می‌کنند و اصل بحث نیز تبیین ملاکات اعتدال است و الا اعتدال -به همین کلیت و اجمال- چیز خوبی است و هیچ‌کس نافی آن نیست. البته برخی از این آقایان در مقابل روایات و ادبیات دینی که ذکر شد حربه و برچسبی از پیش‌آماده‌شده دارند و هرکس کوچک‌ترین آیه و روایتی را در مقابل دیدگاه‌های انحرافی‌شان مطرح کند به او برچسب «اشعری‌گری» و «عقل‌ستیزی» می‌زنند. مشخص است به جریان اصیل انقلابی که پیرو مراجع عظام تقلید و ولی‌فقیه جامع‌الشرائط است چنین برچسبی نمی‌خورد و انقلابیون حقیقی همان‌طور که نگاه اشعری‌مسلکانه را نمی‌پذیرند، نگاه نواعتزالی را هم نمی‌پذیرند بلکه بر اساس فقه جواهری و تفسیر فنی و اصولی به سراغ فهم آیات قرآن و روایات می‌روند و بدون کلی‌گویی‌های ره‌زن ملاک و معیار اعتدال حقیقی را مطرح می‌کنند. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که یکی از اشکالات اصلی ما به هواداران طیف موسوم به اعتدال این است که آن‌ها کلیدواژه «اعتدال» را برجسته می‌کنند اما ملاک اعتدال و افراط و تفریط را حذف و سانسور می‌کنند. این باعث می‌شود که جریانات سیاسی سوءاستفاده‌گر به راحتی بتوانند اعمال ظالمانه و جائرانه خود را به عنوان اعتدالی‌ترین کارها جلوه دهند. باید ایشان توضیح دهند که آیا معتدل بودن ملاکی غیر از شرع و عقل دارد؟ اگر ندارد که باید بر متشرع و عاقل شدن جامعه تمرکز کنیم و این همه تأکید بر کلیدواژه «اعتدال» بلاوجه است اگر هم ملاکی غیر از عقل و شرع دارد باید تبیین کنند. @rozaneebefarda