خرده‌جریان اعتدال و تفسیر حزبی از آیات قرآن کریم [صفحه 6 از 10] «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبيرُ (فاطر /32)» باز هم ملاک عمل به کتاب آسمانی است و همان اشکال سابق که گذشت.به علاوه اینکه در اینجا «مقتصد» در مقابل «ظالم» به کار برده شده و آقای مرتضی آملی به این سوال پاسخ ندادند که فرق «عدالت» و «اعتدال» چیست؟ اگر اعتدال از نگاه او همان عدالت است، تمام مطالب ایشان از قبیل تفنن در عبارت خواهد بود و اهمیت اعتدال چیزی فراتر از اهمیت و جایگاه عدالت نیست. هم‌چنین همانطور که بر اهل دقت و تامل پوشیده نیست، «مقتصد» در اینجا به معنای معتدل نیست چراکه بر اساس این نگاه: 1.«ظالم لنفسه» در این آیه شریفه می‌شود تفریطی 2.«مقتصد»می‌شود معتدل که نه افراطی است نه تفریطی 3.« سابق بالخیرات » می‌شود افراطی. آقای آملی هم متوجه این مطلب بوده ولی در متن سخنرانی خود ادعا می‌کند که «سابق بالخیرات» معتدل هست ولی سبقت هم می‌گیرد که معلوم نیست صدر و ذیل کلام ایشان چگونه جمع می‌شود؟! ایشان ادعا می‌کند که اعتدال در همه ذرات کائنات هست و تمام افعال بشر می‌تواند متصف به اعتدال شود پس این سبقت گرفتن هم یا باید یک عمل اعتدالی باشد که در این صورت «مقتصدین» می‌شوند تفریطی و شخصیت تفریطی نمی‌تواند به عنوان الگو مطرح شود و شاهد مثال ایشان از بین خواهد رفت، یا باید «سبقت» یک عمل افراطی باشد که در این صورت دیگر «سابق بالخیرات» نمی‌شود. ظاهرا منظور از « مقتصد » در اینجا انسان‌های معتدل (پرهیزکننده از افراط و تفریط) نیست بلکه منظور انسان‌های متوسطی است که هم دنیا را می‌خواهند هم آخرت را، یعنی انسان‌های پنجاه درصدی که گناهکار و آدم های بدی نیستند اما بریده از دنیا و عاشقان الی الله هم نیستند. مشخص است که قرآن کریم چنین شخصیت‌هایی را به عنوان الگو و قله انسانیت معرفی نمی‌کند و سیره رفتاری آنان را به عنوان ملاک تام و تمام زندگی نمی‌دانند. البته احتمال دیگری هم مطرح است که منظور از « مقتصد » قاصد (قصدکننده) باشد کما این‌که مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این فقره از آیه شریفه می‌فرمایند: «و از اينكه در آيه شريفه بين سه طايفه ظالم به نفس، مقتصد، و سابق به سوى خيرات، مقابله انداخته، فهميده مى‏شود كه مراد از ظالم به نفس كسى است كه گناهى به گردن داشته باشد، و اين عنوان شامل هر مسلمانى از اهل قرآن مى‏شود، چون اهل قرآن است كه عنوان اصطفاء و وارث قرآن بر او صادق است. و مراد از" مقتصد" كه به معناى متوسط است، آن كسى است كه: در وسط راه، و بين طريق واقع است. و مراد از سابق به سوى خيرات به اذن خدا، آن كسى است كه: از دسته اول يعنى ظالم به نفس، و از دسته دوم، يعنى ميانه‏روها، به درجات قرب نزديك‏تر است، و اين طايفه به اذن خدا نسبت به آن دو طايفه ديگر، به خاطر فعل خيرات، امامت دارند، هم چنان كه خداى تعالى مى‏فرمايد:" وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ".»(ترجمه المیزان ج17 ص64) حال سؤال اینجاست که آیا آقای مرتضی آملی که انقدر روی کلیدواژه «اقتصاد و اعتدال» تأکید دارند می‌خواهند مخاطب خود را انسانی متوسط بار بیاورد؟! و یا می خواهند به هر نحو ممکن آیات بیشتری را با آنچه در ذهن خود دارند همراه و شاهد کلام کنند؟! @rozaneebefarda