«وَ فَدَيْنَٰاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» دلنوشته ای برای حاج حسین فرج نژاد، که روز عید قربان به زیارت خدایش شتافت! خبر تلخی بود که روی گوشی نقش بست! «استاد حسین فرج‌نژاد به لقاءالله پیوست.» برای کسی که سالیانی با او رفاقت داشته و او را می‌شناخت سخت‌تر! حاج حسین طلبه بود. واقعا اهل طلب بود. دغدغه داشت. همه وجودش آتش عشق بود. اهل مطالعه، اهل تحقیق و تألیف، اهل نقد و بررسی، به روز بود، حقیقتا انقلابی بود، مثل امام انقلاب، صهیونیست را دشمن اصلی می‌دانست، بصیر بود، کار تشکیلاتی و جبهه‌ ای می‌کرد، اهل کادر سازی و نخبه پروری بود، ساده زیست و فراری از تجملات و تعریفات، از همه وجودش برای انقلاب هزینه می‌کرد، به تعبیر مولا «قلیل المؤونه و کثیر المعونه» بود، پر کار بود، اهل سفر و اردو و دوره برای تبلیغ و تربیت، دغدغه داشت و نقاد بود اما نق زن و ناامید نبود، با شاگردان رفیق بود، آنقدر صمیمی که از همان اول مریدش می‌شدی، تفکرش راهبردی بود اما کاربردی و عملیاتی، ستادی فکر می‌کرد و در صف حاضر بود، سالیانی با او رفاقت داشتم، رفت و آمد خانوادگی در دوران مقیم قم بودن با او برکات زیادی داشت، همیشه به کار تشکیلاتی و نیرو سازی تشویق می‌کرد، اهل نوشتن بود، چه تعداد دانش‌آموز و دانشجو و طلبه که با حرف‌های عمیق و دلسوزانه او متحول شدند و در راه انقلاب سربازی و سرداری کردند، هنوز تازه گام دوم شروع شده که او را از دست دادیم و شاید باید گفت او از دست نرفته که به دست آمده، راه او راه روشنی است و شاگردان و دوستان او بسیار، و چه سعادتی برای او که وقت رفتنش در شام عرفه و شب عید قربان برسد، آن هم با همسر و فرزندان همراه و فداکارش، دغدغه او معرفت بود و دوره ها و اردوهای معرفتی او در یادها و راه های خیلی ها باقی است، پس باید در عرفه می‌رفت چون با معرفت بود، دوست شناس و دشمن شناس، و شبانه باید می‌رفت تا شب شکن باشد، دنبال شکستن ظلمات تاریک تمدن غرب بود، آروزی او طلوع خورشید ولایت عظمی ارواحنا فداه بود، خوب برای مولا سربازی کرد و سرداری گمنام در این مسیر شد، قربانی شدن رسم این مسیر است، باید فدا شد و مرد میدان جنگ نرم بودن، عشق میخواهد، با او آوینی را بهتر شناختیم، و او نیز اهل هنر بود، نه آن هنر مادی، بلکه هنر آسمانی و حکمت، و مگر نه اینکه هنر در عاشقانه زیستن و عاشقانه رفتن است، پس باید در شب عید برود، تا عید قربان را در محضر ارباب بی کفن باشد، «رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند، چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند» و هر چند او رفت اما برای همیشه باقی است، «هَلَكَ خُزّانُ الأموالِ و هُم أحياءٌ ، و العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ ، أعيانُهُم مَفقودَةٌ ، و أمثالُهُم فِي القُلوبِ مَوجودَةٌ»... حرف‌ها در وصف او بسیار است و بماند که با غصه حال شرح قصه نیست! 🌷و سلام بر تو ای «حسینی» که همراه همسر و فرزندانت در روز قربان مهمان آن قربانی بزرگ کربلا گشتی تا زائر امام عشق باشی و باز هم از همان آسمان کاری کنی که ما همه زمینه ساز آن «فرج» و گشایش بزرگ باشیم تا به دستان سردارانش ریشه شجره خبیثه صهیونیست را بر کنیم و به زودی در قدس، همراه تو و سردار سپاه قدس حاج قاسم عزیز به امامت مولایمان نماز عشق بخوانیم! @rozaneebefarda