قربانی مولف در شام عرفه در پاسداشت [صفحه ۱ از ۳] اختصاصی|| سعید احمدی‌فرد شربیانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اپیزود اول: مدرسه شهید صدوقی سال 1385 بود که من در مدرسه شهید صدوقی حجره داشتم. فاز 1 مدرسه مختص به طلاب سطوح عالی بود که همگی در پایه های 7 به بالا و درس خارج مشغول به تحصیل بودند. من که هر هفته چهارشنبه عصرها برای دیدار خانواده به تهران می رفتم، برای استفاده بیشتر از درس های چهارشنبه شب ها و روزهای پنج شنبه، تا عصر پنج شنبه در قم می ماندم. در یکی از هفته ها درس چهارشنبه شب به دلیل کسالت استاد تعطیل شد و من در مدرسه بودم که اعلام شد در نماز خانه مدرسه بعد از نماز مغرب و عشا جلسه نقد فیلم برگزار خواهد شد. جوانی که در پشت تریبون قرار گرفت با تسلط درباره فیلم مورد نظر صحبت می کرد. فیلمی از اولیور استون کارگردان مطرح امریکایی درباره جنگ. ومن در ذهن خود احتمال هم نمی دادم چنین شخصی، از میان تحصیلکردگان حوزه باشد. اما در میانه سخن با توصیه به حاضران از خطاب «ما طلبه ها» استفاده می کرد و من از طلبه بودن او شگفت زده شدم. اپیزود دوم: مدرسه ولی عصر(عج) سال 1386-1392 بود که در طبقه اول مدرسه ولی عصر (عج) ساکن شدم. مدرسه ای که توسط حضرت آیت الله میرزا هاشم آملی(ره) بنا نهاده شده بود، و هیچ شباهتی به ساختمان و کاربری فعلی آن نداشت. جمعی از طلاب نخبه و درس خوان در این مدرسه گرد هم آمده بودند که یکی از آنها دوست من محمدجواد فرج نژاد بود. صمیمیت بین طلبه های این مدرسه متفاوت با مدارس خوابگاهی دیگر بود. وهمین باعث شده بود تا مدرسه و طلبه های آن از دیگران متمایز شناخته شوند. حسب نقل، آیت الله خامنه ای در سفر خود به قم که در سال 1389 انجام شد، خطاب به آقای لاریجانی، از آن مدرسه و طلبه های آن روز تمجید کرده بود. اپیزود سوم : هالیوود و صهیونیسم یکی از قوانین مدرسه ولی عصر (عج)، ممنوعیت استفاده از تلویزیون بود وچه خوب قانونی بود. نتیجه این قانون آن شده بود که من در ایام تعطیل که به تهران می رفتم با ولع به تلویزیون و برنامه‌های آن می پرداختم. مستندی در تلویزیون مشاهده کردم که موضوع آن روابط هالیوود و صهیونیسم بود. از حرفه ای ها یاد گرفته بودم اسم ها در تیتراژ پایانی فیلم مهمتر از خود فیلم هست. چنان که بعدها فهمیدم مقدمه ابتدای کتاب از خود کتاب مهمتر است. یکی از نامهایی که برایم جلب توجه کرد نام محمدحسین فرج نژاد بود که به عنوان پژوهشگر مستند از او یاد شده بود. در اولین فرصت از محمد جواد فرج نژاد پرسیدم که این شخص با شما نسبتی دارد؟ و او گفت که ایشان برادرم هستند. محمد جواد فرج نژاد درباره برادرش و برخی تالیفات او سخن گفت که درباره یهود و سینما نگاشته شده بود. اپیزود چهارم: مدرسه سعادت در سال 1392- 1396 در مدرسه سعادت ساکن بودم. مدرسه ای که تحت اشراف حضرت آیت الله جوادی آملی بود و در سالهای سکونت من دچار عارضه بی اشرافی شده بود. سال آخر با دوستی هم حجره شدم که تحصیلکرده دانشگاه بود و بعد از فارغ التحصیلی از رشته حقوق به حوزه آمده بود. در اثاث کشی این دوست، کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما» را دیدم، ووقتی با تعجب کتاب را دست گرفتم، تعجب هم حجره ای من بیشتر شد، شاید احتمال هم نمی‌داد که من در این وادی‌ها باشم. ووقتی از رفاقت خود با برادر مولف گفتم خوشحال شد، و از تخصص و تواضع فوق العاده محمد حسین فرج نژاد سخن گفت، وگفت که در کلاسهای او شرکت می کرده است. این دوست ما کسی بود که آنقدر به سینما علاقمند بود که در کلاسهای نقد فیلم مسعود فراستی در تهران شرکت می کرد. 🔘ادامه یادداشت: ▫️صفحه ۲: https://eitaa.com/rozaneebefarda/9517 ▫️صفحه ۳: https://eitaa.com/rozaneebefarda/9518 @rozaneebefarda