📷
دخترها باباییاند (۱)
...
دخترم سراغ بابا را از من گرفت. بردمش بهشت زهرا (س) قبر بابا را نشانش دادم و گفتم «
بابا اینجاست و دیگر خانه نمیآید. » مات به سنگ قبر بابای شهیدش خیره شد و هیچ چیز نگفت. برگشتیم خانه. شب شده بود و سردی هوا خودش را در شب بهتر نشان میداد. وقتی کمی سردش شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت:
«مامان الان بابا زیر آن سنگ توی این سرما یخ میکند. برویم بابا را بیاوریم خانه تا گرم شود.» حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم. گریه میکرد و پا میکوبید که بابا الان سردش شده برویم و بیاوریمش خانه. کلافه شده بودم...
🌹 روضه الشهداء اینجاست👇
@rozatoshohada17