ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد خیلی امام حسن عسكری غریبه ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد دیگه چی آقاجون؟ بگو ماهم خبر دار بشیم زجان پُر شرر من خدا خبر دارد فارسیش این میشه: سوختم،جیگرم آتیش گرفت. كه بود معتصم و ظلم او چگونه شكست زكینه بال و پر من خدا خبر دارد امام حسن قربونت برم،آقاجان. غریب بودی می دونم، تنها بودی می دونم، در حصار بودی می دونم، جیگرت می سوخت می دونم، اول اثری كه زهر می ذاره، انسان رو تشنه میكنه، اینم می دونم. اما كنارت یه خانومی مثل مادر مهدی بوده، آقاجانم، امشب می خوام دل این دوستانت رو بسوزونم، با یادآوری غم یه حسن دیگه، اما من یه حسن سراغ دارم گوشه ی مدینه، محرمش،همسرش، زهرش داد، هی گفت: جعده جیگرم میسوزه، قطره ی آبی داد، نه والله، سوخت جیگر امام مجتبی علیه السلام چون آتیش خشم جُعده افروخته شد از زهر جفا جیگرش سوخته شد   آقا خدا صبرت بده،این جمعیت امشب جمع شدن بگن آقا،خدا بهت صبر بده،آخه ایام شهادت بابای غریبت امام حسن عسكری است،امشب از همین جا قافله ی دلهامون رو ببریم سامرا،هركی دوست داره با امام زمان هم ناله شه،بسم الله،آقام،آقام،آقام،فردا شب شب یتیمی امام زمان(عج)است،امام زمان میگه بابا،بابا،بابا،بمیرم،بمیرم،بابا،بابا،چهار پنج سال بیشتر نداشت،كنار بستر بابا نشته بود،بابا از شرار زهر به خودش میپیچید،هی ناله میزد،امشب برای این امام غریب یه جور دیگه ناله بزن،آری سر بابارو به دامن گرفت،بابا تو دامن پسر جون داد،اما بدن امام عسكری رو محترمانه تشییع كردند،همه ی شیعیان جمع شدند،حضرت با اینكه چهار پنج سال بیشتر نداره،خودش بر بدن بابا نماز خوند،یعنی بر بدن امام،امام باید نماز بخونه حالا من یه گریز بزنم،یه جمله بگم،بگم آقاجان،داغ پدر دیدی،اما این مردم اومدن بدن باباتو تشییع كردن،قاری های قرآن اومدن همه پشت سر این بدن بلند بلند قرآن خوندن،دلا بسوزه برا اون سه ساله ای كه هر وقت گفت:بابا،با سیلی تو صور  @roze_daftari