❣﷽❣ 💠 س(2) 🔲⚫️🔲⚫️🔲⚫️ غم مانده بر اين دل وا نگردد غم مادر به قلبم جا نگردد اگر كل جهان را هم بگردم كسي چون مادرم پيدا نگردد حریم امن زهرا را شکستند ز شاخه یاس مولا را شکستند خدا داند که با این ظلم عظمی دل پیغمبر ما را شکستند به سر داری اگر سر بند زهرا به دل خون کرده‌ای دلبند زهرا در این ایام باشد این دعایم خدا صبرت دهد فرزند زهرا زمان بغض و غسل و پیرهن بود چراغ اشک نور انجمن بود طلب می‌کرد حیدر آن کفن را کفن در دست طفل بی‌کفن بود دوای مردمان خسته، هیزم كلیدِ خانه‌های بسته، هیزم چگونه، تسلیت دادند او را به جای دسته گل با دسته هیزم؟ فاطمه کیست؟ مددکار علی رازدار علی و یار علی تا عدو در به لگد باز نمود بسته شد دفتر اسرار علی شرار زخم سوزد پیکرم را گرفته درد، پهلو تا سرم را نه دستم قوتی دارند نه پایم که بر زانو نشانم دخترم را به دریای دلم غوغاست مادر دو چشمانم ز خون دریاست مادر همه گویند یار مهدی هستند ولی فرزند تو تنهاست مادر دلم از این زمانه سرخ و داغ است سرم فکر خزان یاس و باغ است همه غمها به یک سو، ای مدینه چرا مادر مزارش بی‌چراغ است؟ زهرا برای تاب و تبم گریه کرده است با اشک‌های نیمه شبم گریه کرده است تنها نه بر غریبی من بلکه دم به دم بهر حسین تشنه لبم گریه کرده است چرا با غصه‌ها خو می‌گرفتی؟ چرا پیش علی رو می‌گرفتی؟ زمان غسل تو فهمیدم ای گل چرا دستی به پهلو می‌گرفتی؟ الا زهرا مرا شرمنده کردی تو جان دادی علی را زنده کردی نگفتی ماجرای دردِ خود را ز تو پرسیدم امّا خنده کردی الا زهرا چه با احساس بودی به باغ عشق حیدر یاس بودی به قول کودکان داغدارت به قاب خانه‌ام الماس بودی ای بهارم مرا خزان كردی همچو خود قامتم كمان كردی هر چه با این دلِ علی كردی با دلِ كودكان همان كردی تا نگاه از بَرِ رخت چیدم مرگ خود را به چشمِ خود دیدم در صدف درِّ خود نهان كردم تا كفن بر تن تو پیچیدم مدینه دم فرو بستی، نشستی زمانی كه ز حیدر دست بستی تو كه سیلی زدی، آتش كشیدی چرا پهلوی زهرایم شكستی؟ صبورِ بی ‌قرارم بود زهرا به فصل غصّه یارم بود زهرا ز خانه، بین كوچه تا به مسجد همه لحظه كنارم بود زهرا مرو جانا كه حیدر بی تو تنهاست همیشه سینه‌اش دریای غم‌هاست خدا بی فاطمه آخر چه سازم؟ كه امید علی بر دستِ زهراست چشم علی و رنگ کبودِ رویت دست علی و این ورم بازویت این ها همه یک طرف ولی زهرا جان وای علی از وخامت پهلویت علی بی فاطمه سامان ندارد دگر دردِ علی درمان ندارد نمی دانم چرا غسلِ تو زهرا در این سردی شب، پایان ندارد 👆👆 🔲⚫️🔲⚫️🔲⚫️ بهارم شد خزانی وای بر من گلم شد ارغوانی وای بر من گرفت در شعله‌های آتش کین مدال قهرمانی وای برمن بصورت تا که در کوچه زمین خورد خدایا یاس من از این‌کینه پژمرد زجا برخاست اما حاصلش رفت ز یک ضربه گل ششماهه‌اش مرد بگو آتش چرا بر معجر افتاد پر پروانه در خاکستر افتاد گمان تیزی مسمار در بود که بر سینه نشسته تا در افتاد مگر زینب به پشت در چه دیده که اینگونه از این غصه خمیده بگو فضه سخن آخر چه رخ داد که رنگ از روی طفلانم پریده 🔲⚫️🔲⚫️🔲⚫️ به آخرشد علی رنج و ملالم دگر روبه وخامت رفت حالم رفیق نیمه راهت بودم ، اما تو را جان حسین بنما حلالم حرف ازحلالم کن نزن فصل خزان نیست ای نخل سبز آرزویم برگ داری این زندگی که با توچیزی کم ندارد زهراچرا پس آرزوی مرگ داری حسین جان سینه ام بیتاب باشد برادر مثل تو نایاب باشد وصیت کرده مادر, من بمیرم ببالین تو هرشب آب باشد؟ اگر نیلوفری گشته جبینم به سختی گر کنارت می نشینم امیدم بود تا که زنده هستم علی جان لحظه ای اشکت نبینم تمام عمر با خود در نبردم خجالت پیش هرچه مرد بردم بـزیـر تــازیـانـه بــود زهــرا به چشمم دیدم وکاری نکردم پس ازتو روزگار من سیاه است نگاه غربتم هرشب به ماه است توکه بودی سرم بر شانه ات بود توکه رفتی سرم بردوش چاه است چه حالی داشت زینب تا که بشنفت حسن درخواب هی با ناله می گفت بگو مادر مگر جرمت چه بوداست گل سیلی ز رخسار تو بشکفت؟ تو دیدی آن شب ای ماه یگانه چه حالی داشت حیدر زان میانه علی با دست های بسته می دید کـــه زهــرا را زدنــد بــا تــازیــانـه فدای حیدر و حال خرابش به زیر خاک رفته آفتابش غروب بی کسیِ حیدر آمد که داغ مادرم کرده کبابش نشد ازبند غم هایت گریزم کنار قبر پاکت اشک ریزم نتونستی یه شب راحت بخوابی از امشب خواب راحت کن عزیزم کاش لبخند تو رامی دید علی کاش از داغت نمی نالید علی کاش جای تو درآن شام سیاه توی تابوت تو می خوابید علی بیا بنشین علی جان درکنارم که امشب من وصیت باتو دارم حلالم کن که نزدیک است دیگر مــلاقــات مــن و پــروردگــارم (علی اکبراسفندیاری) 🔲⚫️🔲⚫️🔲⚫️ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈