روضۂ دفتری حضرت ابالفضل(ع) بهمراه مرثیه سوزناک محلی😭 👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️ 👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻 🏴روضۂ شب تاسوعا🏴 «السلام علیکَ یا اباعبدالله، السلام علیکَ یا ابالفضل العباس یا باب الحوائج» دلم تنگ است وغم بسیار دارم من امشب با ابالفضل کار دارم من امشب از ابالفضل توشه گیرم زیارت کردن شش گوشه گیرم من امشب عطر وبوی یاس گیرم من امشب دامن عباس گیرم ◾آی عاشقان ابالفضل العباس، آی مریض دارا، بعضی از مریضا رو هر دکتری نمی بریم صبر میکنیم محرم بیاد( تاسوعا بیا) یه شبی بیاد مثل امشب کاش الان تو حرم بودیم و این روضه رو تو حرم میخوندیم، امشب باید مجلس ما عطر و بوی کربلا بده میگن مرحوم ناظم روضه خون بود، مداح اهلبیت بود، بچه ش مریض بود، میخواست بره تو هیئت روضه بخونه یه نگاه به بچه ش کرد وگفت :چکار کنم باید برم، مردم منتظرن، سینه زنا، هیئتیا و زنجیر زنا منتظرن، رفت و شروع به روضه خوندن کرد، خدایا روضه میخوند اما با سوزِ دل میخوند😭😭😭 یه وقت اومدن تو گوشش گفتن بیا ناظم که بچه ت از دستت رفت، بچه ت مُرده، گفت فدای حسین😭😭😭 فدای علی اکبرِ حسین ،فدای علی اصغرِ حسین، بذار اسمشو بیارم ناله ت بالا بره گفت فدای ابالفضل العباس😭😭😭 بعد که روضه تموم شد، اومد بالای پله ی منبر ایستاد و بلند صدا زد: یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل، آقاجان تو که اسمت مُرده رو زنده میکنه ، تو که هر مریض داری صدات میزنه ناامیدش نمیکنی ، تو که هر گرفتاری صدات بزنه ناامیدش نمیکنی کجایی آقا، آقا جان قربونت برم (ای ساقیِ لب تشنگان ابالفضل)2 چند بار خوند ، هنوز نوحش تموم نشده بود که اومدن گفتن ناظم بیا که بچه ت زنده شده الله اکبر یا ابالفضل😭😭😭 بیاد اون لحظه ای که امام حسین اومد کنار نهر علقمه ، دست به کمر زد و نشست خدایا این بدنِ قطعه قطعه ی عباسمه که وقتی تو کوچه های بنی هاشم قدم میزد ، مردم می ایستادن قد وبالای عباسُ تماشا میکردن(الهی برادر مرده در مجلس ما نباشه)نشست کنار بدن برادر سرشو به دامن گرفت خون از چشمان مبارک عباس پاک کرد، دید عباس داره گریه میکنه(یه زبانِ حالی داره) وُ ای حسین دستت دستُم مَده که (مو دستی ندارُم)2 وُ جسمُمه خیمه مَبر بِهِلُم تا جون سپارُم وُ دایه دایه مِنه علقمه کُشتن عباس برارُم وُ مو چِطَو ایی نیزنه زِ منه تیاش دِرارُم وُ دایه دایه زِ مدینه بیوکه گلزارُم خُزونه وُ بخدا بعدِ عباس زِندهی بر مو حرومه وُ ای گوو وری سیل کن بچیلوم چه حالن وُ مَشک خالیته هی گِرِن سَرِ دِلشون بمالِن کافری حونت خراو مَر مونه ندیدی یه گُلی چی عباس زِ باغم تو چیدی یا خدا اُوِ فُرات به خروش درایه بره به دشت کربلاعباس سمتش نیایه عزیزم سَرِ شریعه فرات عباسِ تشنه دیدُم آخ به حالِ دلِ مو زیتر وَش نرسیدُم •┈┈••✾•✾•✾••┈┈•