🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 روضه علی اصغر(ع شب بیست و هفتم رمضان مناجات امام زمان(عج) بسم الله الرحمن ارحیم یا رحمن یا رحیم هرکجا نشستی... اول مجلس... همه با هم... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً یاصاحب الزمان ♦️اشکی بُود مرا که به دنیا نمی دهم ♦️این است گوهری که به دریا نمی دهم ♦️عمری بود که گوشه نشین محبتم ♦️این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم ♦️گر لحظه ای وصال حببم شود نصیب ♦️آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم ♦️در سینه ام جمال علی نقش بسته است ♦️این سینه را به سینه ی سَینا نمی دهم ♦️تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم ♦️دامان او ز دست تمنّا نمی دهم ♦️سرمایه ی محبت زهراست دین من ♦️من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم ⬅️اجرومزده همه شما با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س)انشاالله هرکجای مجلس نشسته ای حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب شب بیست هفتم رمضان است چیزی تا پایان ماه مبارک رمضان نمانده و معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم یا نه امشب می خوام برات روضه حضرت علی اصغر بخونم همه اموات فیض ببرند شهدا امام شهدا شهدا ی که تازه به شهادت رسیدند کسانی که بین من وشما بودند حالا جایشان خالیست فیض ببرند بریم درخانه علی اصغر امام حسین بگیم آقا گرفتاریم مریض داریم حاجت داریم جوان داریم اما می دونیم علی اصغر باهمان ودستهای کوچکش خیلی گره های بزرگی راباز می کنه اما آقاجان امشب شما را واسطه قرار دادیم دیگه ما را دست خالی ردمان نکنی عزیزان آقاابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره... فقط همینو بگم.... قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه... 🔸صورتش پژمرده اما دلگشا 🔸دستهای بسته اش مشکل گشا عالمی به فدای دستان قشنگش... با دستهای به ظاهر کوچیکش... گره های بزرگی رو باز میکنه... خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه... آی مادری که سالهاست... خدا بهت فرزند نداده... امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده... لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش... دید تنهای تنها مونده... حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن... عباسشو به شهادت رسوندن... علی اکبرشو قطعه قطعه کردند... دیگه یاری نداره... یکدفعه از داخل خیمه... صدای گریه علی اصغرش بلند شد... با زبان کودکی... گفت بابا... مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا... بابا..هنوز من زنده ام... بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا... چه خوب خودش رو فدا کرد... آماده ای گریه کنی بسم الله... خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند... آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو... ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت... اومد در مقابل دشمن ایستاد... علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد... صدا زد... ای نانجیبها... شما با من سر جنگ دارید... اگه به من حسین رحم نمیکنید... این طفل شش ماهه که کاری نکرده... یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید... ببینید... اگه بهش آب بدید میمیره... اگه آب هم ندید میمیره... اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید... دشمن داره نگاه میکنه... خیلی ها به گریه افتادن... ابی عبدالله داره حرف میزنه... شاید اینها دلشون بسوزه... یکدفعه دیدند... حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد. امام حسین دید علی اصغر روی دستش پروبال می زنه😭 🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای 🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای 🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود 🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀