🥀🥀🥀🥀🥀🥀 امام صادق (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَیُّهَا الصَّادِقُ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔸کاش می‌شد به دل غـمزده سامان بدهم 🔸به دو چـشمان کـویـرم نـمِ بـاران بدهـم 🔸پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من 🔸 نگـرانـم که نـدیـده رُخ تـو جـان بـدهـم 🔸گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت 🔸 چـقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم؟ 🔸خبط من یوسف من باعث این غیبت شد 🔸 حقم این ست که من تن سوی زندان بدهم 🔸خـویِ حـیوانی من باز ز تو دورم کرد 🔸 حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم 🔸بزن امّا تو بـیا چـشم مرا خُـشک نکـن 🔸که فـقـط فخـر به این دیدۀ گـریان بدهم 🔸با همه بی‌سـر و پایی تو رهـایم نکـنی 🔸ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم 🔸حـال که آمـده‌ام گـر که بـرانی ز درت 🔸چه جـوابی به دل زار و پـریشان بدهم 🔸جان مـادر دل ما را به مـدیـنه برسـان 🔸 عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم 🔸با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم 🔸 تا که شـاید به دلِ سوخـته درمان بدهم 🔸تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید 🔸 تا که جـان پـای غـم ناطـق قـرآن بدهم ⬅️دیگه دلتون اینجا نباشه بریم درخانه امام صادق (ع) به یاد اون شبی که ابن ربیع نانجیب بدون اجازه وارد خانه امام صادق شد خدا لعنتش کنه عزیزان حتی نانجیب اجازه نداد آقا عمامه به سر کنه ای وای... ای وای ... بگم یا نه...بگم گریه اش برای شما من از شما سوال میکنم اگر یک پیرمرد ببینی حتی اگر نشناسید چطورباهاش برخورد می کنید حتما احترام می کنید کمکش می کنید اما ابن ربیع نانجیب.با آقای ما امام صادق چه کرد یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و...امام صادق رو با سر برهنه وپای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه..یک وقت برگشتم دیدم آن قدر حضرت صادق خسته شده بود عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا..امام صادق. آقاجان شما رو مظلومانه تو کوچه ها می کشیدنداما می‌خوام بگم آقاجان دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم توهمین شهر مدینه ریسمان گردنش انداختند کشون کشون میبردندش تصور کن یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند یک طرف بچه ها یک طرف هم زهرای مرضیه صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کردگفت قنفذ چرا آروم نشستی.بزن زهرا یاصاحب زمان زبانم لال بشه.اقا امام صادق منو ببخشید یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند.واویلا انقدر زدند.که مادرنقش زمین شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه...کسی جرات نداشت خیمه های عزیز زهرا رو آتش بزند ناله بزن یا حسین... علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀