🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 شهادت امام باقر(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. يه سلام هم از زبان آقا امام محمد باقر بديم، آقايي كه امشب شبِ شهادتشه، آقايي كه روضه خونه كربلاست، نه روضه خواني كه شنيده باشه، روضه خواني كه ديده، شنيدن كي بُوَد مانند ديدن، خودش نگاه كرد ديد جدش روي خاكِ كربلا داره دست و پا ميزنه:اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ." ♦️من ذاکر انا الیه راجعونم ♦️من خاطرات جانگداز دشت خونم ♦️در کربلا بودم صغیری پنج ساله ♦️همراه بابایم مرا بردند اسیری ♦️دیدم پرستوهای دین را پر بریدند ♦️در قتلگه جدم حسین را سر بریدند ⬅️امام باقر ، یادگار کربلاست .. مناظرِ کربلا مگه یادش میره؟ آقایی که تو واقعه کربلا چهار ، پنج سال بیشتر نداره اون روزا رو مگه یادش میره؟ همیشه تا آخر عمر تعریف میکرد برا همه .. جمع میکرد مردمُ میگفت برا جد غریبش حسین گریه می کردند .. با بابای مظلوم و غریبش روضه می گرفتن برا حسین .. اجازه بدید روضه‌م رو اینطور بگم، شما تا یه واقعه ای تو ذهنت باشه، وقتِ درد و غم و اندوه لحظاتش رو یاد می کنی و اشک میریزی ، دلت میسوزه .. نمی دونم امام باقر و امام سجاد از کجا می گفتن برا همدیگه و گریه می کردند .. نمی دونم کدوم لحظات رو به یاد می آوردند و اشک می ریختن؟ .. اگه از من رو سیاه بپرسن اونی که از حرف خودشون یاد گرفتیم اینه :.. امام سجاد شروع میکرد روضه خواندن عزیز دلم .. خیلی سختی ما کشیدیم، کربلا خیلی مناظر رو ما دیدیم اما هیچ جا شام نمی شد .. مگه مناظر شام یادمون میره؟ آره بابا منم یادم نمی ره.. با رقیه ما رو دنبال ناقه ها می دوندن .. پاهامون آبله زده بود .. لبها خشکیده بود.. یادم نمیره بابا، وقتی ما رو وارد محله یهودیا کردن .. از بالای پشت بام همه بر سر و صورت ما سنگ می زدن .. ناسزا می گفتن .. دل عمه ام زینب رو خون می کردن .. ای حسین .. لحظاتِ آخرم، فرزندش امام صادق رو صدا زد .. صادقم من دارم میرم.. دیگه ساعات آخرِ .. من از دنیا رفتم مردم مدینه رو جمع کن .. منُ در سه کفن بپیچانید .. بدنم رو تشییع کنین .. اما یادم نمیره جد غریبم حسین .. براش بوریا آوردن .. کفن نبود، عجب تشییع جنازه ای کردن .. سرش رو روی نیزه چهل منزل .. حسین .. وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀