‍ ❣﷽❣ 🌾 🌾 @roze_daftari شنیدی کنار دو بدن امام حسین ع بلند بلند گریه کرد اگه بگم یکی کنار بدن علی اکبر، دیگری کی نالشو میزنی؟ ⬅️امام حسین کنار دو بدن ناله زد بلند زد کنار دوبدن امام حسین بغضشو شکوند، دیگه نگفت دشمن شاد میشم ، دیگه حسین دلش آتیش گرفت. یکی کنار بدن پسرش علی اکبر یکی هم کنار بدن ابالفضل هی میگه وای برادرم...برادرمو کشتند حسین.... وای وای سرو روی زانو گذاشت، داره بتا دستای نازنینش خاک و خون رو از چشم عباس پاک میکنه، یک چشم تیر خورده، یک چشم خون گرفته، داره این خونها رو پاک میکنه، غمی که عباسُ کُشته اینه که چرت نمیتونه بلند شه ادب کنه، آقا دست نداره، ای حسین حسین... یه مرتبه ابی عبدالله دید از این چشم سالم داره اشک میریزه عباسش گاهی هم این پارو رو زمین میکشه، صدا زد عباسم دیگه برادریت رو ثابت کردی، چرا گریه میکنی؟؟؟ میدونی چی گفت...صدا زد حسبنم دارم گریه میکنم برای بچه های تشنه... حسین.... (امروز بلند بلند گریه کن، امروز بگو یا ابالفضل من برات کربلا میخوام امروز بگو عباس من شفای مریضمو میخوام، امروز بگو عباس من میخوام دردم دوا بشه) (نمیدونم ابی عبدالله با چه حالی جانب خیمه رفت، اما من اینو جایی ندیدم از یه روحانی شنیدم، گفت همین که آقا برگشت خبر رو با کشیدن تیرک خیمه به زینب داد، اونی که مراد منه، دیدن سکینه جلو اومد) ⬅️گفت بابا کاش زبونم بریده میشد نمیگفتم تشنمه... 🌾بابا عمویم تشنه میدان رفت 🌾من نخواهم آب گو عمو آید بابا آب نمیخوام ، بابا این بچه ها دارن میگن عمو عباس بیاد بابا خودم دیدم عمو دو سه روز آب ننوشیده بود میگن ابی عبدالله یکی از گریه هاش تو کربلا اینجا بوده، دیدن زانو زد، دستاشو باز کرد رقیه و سکینه و بچه هارو بغل کرد...صدا زد بچه ها عمو دیگه بر. نمیگرده... 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈