بسم الله الرحمن الرحیم
مرثیه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
به قلم امیر قربانی فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسکه زد تازیانه بر تن من
از نفس رفته و زمینگیرم
چارده سال بین زندانم
کنج زندان غریب میمیرم
◾️◾️◾️◾️
ذکر خلصنی یا رب است به لب
شام غم را سحر نمی آید
آه ، زنجیر ، بین این ساقم
گیر کرده ست و در نمی آید
◾️◾️◾️◾️
آه ، سنگینی همین زنجیر
پای من را شکست واویلا
لحظه ی جان سپردنم یا رب
دست من بسته است واویلا
◾️◾️◾️◾️
جان به لبهام می رسد وقتی
سویم این مرد پست می آید
وقت افطار میشود اما
تازیانه به دست می آید
◾️◾️◾️◾️
مثل کل یهودیان هست و
بغض خیبر ز مرتضی دارد
کاش میزد فقط مرا اما
روی لبهاش ناسزا دارد
◾️◾️◾️◾️
مثل مادر قدم کمانی شد
مثل مادر رخم شده خونبار
آنقدَر ناتوان شده جسمم
می نهم دست خویش بر دیوار
◾️◾️◾️◾️
هر قَدَر هم غریب و تنهایم
غربتم چون عزیز زینب نیست
خنجری نیست روی حنجر من
بدنم زیر پای مرکب نیست
◾️◾️◾️◾️
نه کسی چنگ زد به موی سرم
نه کسی پا گذاشت روی تنم
من که نیزه نخورده پهلویم
من که غارت نگشت پیرهنم
◾️◾️◾️◾️
نه اسارت روند اولادم
تا به آنها کسی نظاره کند
نه کسی در میان بزم حرام
به عزیزان من اشاره کند
◾️◾️◾️◾️
هر قدر آیه زیر لب خواندم
سنگ مانند کوفیان نزدند
پیش چشمان دخترم دیگر
به لبم چوب خیزران نزدند
◾️◾️◾️◾️
فکرِ بند و اسارت و رفتن
در میان حرامیان سخت است
دیدن خنده های زجر و سنان
دیدن خنده ی سنان سخت است
◾️◾️◾️◾️
سالها میشود که زندانم
دور از خانه چشم تر دارم
دخترم میشناسدم حتما
پیکرم سالم است و سر دارم
◾️◾️◾️◾️
وای از شهر شام و بازارش
وای از خنده های اغیارش
وای از طفل زیر پا مانده
تن مجروح و گوش خونبارش
◾️◾️◾️◾️
وای از دختری خرابه نشین
که ندارد به تن توان دیگر
سر بابا بروی دستانش
کنج ویرانه جان سپرد آخر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
امیر قربانی فر