شعر یامولا دلن تنگ اومده ✍شاعر لاادری در دیده ی جان؛ خواب آر است، مرا یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده زیرا که به دیدنت؛ شتاب است، مرا یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده گویند که بخواب؛ تا که به خوابش، بینی! یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده ای بی خبران! چه وقتِ خواب است، مرا؟! یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده ای لاله! تو هم، رنگِ رخِ یارِ منی یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده ای غنچه! تو چون دهانِ دلدارِ منی! یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده ای ماه! هم اگر مثلِ شکر، خنده کنی یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده گویند؛ که نگارِ شهرِ گلزارِ منی! یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده بلبل؛ به سَرِ چشمه، چه کار آمده ای؟ یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده یا تشنه شدی؛ یا به شکار آمده ای یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده نی؛ تشنه شدی! نی؛ به شکار آمده ای! یا مولا! دلُم تنگ اومده. شیشه ی دلُم، آی خدا. زیرِ سنگ اومده دیوانه شدی! دیدنِ یار، آمده ای ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨