ای ماه کوفه از چه دگر رو گرفته ای؟ شاید که با دو چشم علی خو گرفته ای؟ میدانی آخرین شب محراب و منبر است؟ این آخرین نماز شهنشاه خیبر است؟ دیگر صدای بانگ اذانش نمی رسد صوت کلام حق ز زبانش نمی رسد دیگر چه کس برد به خرابه غذا و نان بر درد بی نوا چه کسی می شود امان چشم انتظار دیدن زهرا شده علی خسته از این زمانه ی تنها شده علی زخمی میان سینه ی حیدر نهفته بود تنها فقط به چاه از این غصه گفته بود داغی که شعله زد به دل پاک و جان او زد آتشی به قلب و همه استخوان او در پیش چشم حیدر و در پیش بچه ها سیلی زده عدو به عزیز دل خدا