🔴 توشه سفر مرگ امام سجاد علیه السلام ✍ چندین خانوار معاششان در مدینه تامین می شد و نمی دانستند از کجا است ! تا وقتی امام از دنیا رفت آن کمک ها قطع شد و فهمیدند این کمک ها از قبال امام سجاد بوده. پاسی از شب که می گذشت انبانی از نان بر دوش می گرفت درِ خانه های مستمندان می رفت بدون شناسایی به آنها می داد و بر می گشت .‌می فرمود صدقه ی پنهان آتش و خشم خدارا خاموش می کند . ظُهری که هم از علما بوده هم از اعیان و اشراف و شخصیت های برجسته ی مدینه بوده می گوید من یک شب در کوچه ای از کوچه های مدینه شب سرد و بارانی عبور می کردم از دور کسی را دیدم در تاریکی شب می آید باری بر دوش دارد نزدیک رسید امام زین العابدین علیه السلام است . تعجب کردم و سلام کردم گفتم آقا در این شب کجا می روید شما؟ فرمود من سفری در پیش دارم این توشه ی راهم است می برم به مکان امنی برسانم. گفت آقا غلام من همراه من هست می آورد، فرمود نه؛ گفتم خودم همراه شما می آورم بار شمارا .‌فرمود نه من خودم باید توشه ی خودم را حمل کنم ، و خودم به مقصد برسانم. شما را قسم‌می دهم به خدا بروی دنبال کارت و مرا به حال خودم واگذار. من رفتم بعد از چند روز آقا را دیدم گفتم آقا سفر شما چه شد؟ فرمود سفر مرگ منظورم بود. سفر مرگ در پیش دارم و توشه ی سفر مرگ را فراهم ‌می کنم‌. و توشه ی سفر مرگ ترک گناهان و خیرخواهی به مردم و دستگیری از مستمندان است . آن ها می بردم برای توشه ی سفر خودم. 🔸 استاد ضیاءآبادی 👈کانال مرگ و رستاخیز 🆔 @rozehasrat