پیچیده صدای قدم های حیدر دوباره توی کوچه‌هایی که غمگین و تاره علی قصد موندن توو کوفه نداره ای کوفه چه زخم زبونها زدی مرتضا رو به سخره گرفتی چقدر اون صدا رو نخواهی شنید اون طنین دعارو دیگه میشه راحت علی از زمونه توو دنیای نامرد نمیخواد بمونه یکی هست هنوزم که چشم انتظاره که پهلوش شکسته، نگاش زخم و تاره تو رو جان زهرا! بمون ای علی جان شاعر: رضا یزدانی