* لحظه ای از عمر تو نگذشته بی ذکر و عبادت بر لبت پیوسته آیات الهی کرده عادت حلقه ی زنجیر را با پیکرت عرض ارادت ظلم شد بر تو فزون و کم نشد از تو سیادت داد دشمن بر جلال و عزّت و قدرت شهادت با شهامت با شجاعت با فصاحت با رشادت بر تمام شامیان منشور خود اعلام کردی شام را بر چشم شاه شام همچون شام کردی * گر چه دستت بسته بود از عمق جان فریاد کردی تا نفس ها را زحبس سینه ها آزاد کردی کربلای دیگری در شام غم بنیاد کردی در غل و زنجیر جنگی سخت با بیداد کردی قلب زهرا و امیرالمؤمنین را شاد کردی شام را نه ملک هستی را حسین آباد کردی خصم را مغلوب با فریاد ظالم سوز کردی بلکه با یک خطبه ثارالله را پیروز کردی * ای به صحرا نخل ها سرشبز از اشگ شب تو ای خدا بالیده بر آهنگ یارب یارب تو ای تمام سینه ها کانونی از تاب و تب تو ذکر حقّ در اوج غم یک دم نیفتاد از لب تو گر همه عالم شود فانی نمیرد مکتب تو می درخشد بهتر از درخشید خورشید گردون کوکب تو دست حقّ ، بازوی حیدر، خُلق احمد، را تو داری بر فراز ناقه معراج محمّد (ص) را تو داری * ای بیقع بی چراغت کربلای دیگر ما اشگ تو تا صبح محشر جاری از چشم تر ما مهر تو خوش زجان پاک ما در پیکر ما داغ عشق تو مدال سینه ی غم پرور ما سیّد ما، سرور ما، اسوه ی ما، رهبر ما طوف دیدار بقیع توست حجّ اکبر ما کم نگردد از مقام و عزّت و جاه رفیعت گر شود هر سال «میثم» خاک زوّار بقیعت