ای شرار غمت از دایرۀ خاک، حسین!
شعله انداخته در دامن افلاک، حسین!
برقی از آتش داغ تو، نمیگردد کم
انس و جان را بود ار دیدۀ نمناک حسین
روز محشر به شفاعت، تو اگر ناز نکنی
باشد آن روز، حساب همگان پاک، حسین
چاک چاک است دل عالم و آدم، که تو را
بوریا شد کفن پیکر صد چاک حسین
حرمت، کعبۀ عشق است و در آن موج زند
خون هفتاد دو تن، عاشق بی باک، حسین
آه از آن دم که زدی، پای شهادت رکاب
گرد تو پردگیان دست به فتراک، حسین
کودکی گفت: پدر! بر که سپاری ما را!
بانویی گفت: که شد بر سر ما خاک حسین
زان میان دختر آزاده و زینب منشت
ناله زد از دل خونین و عطشناک، حسین
کای پدر گر که شود باز بگردان ما را
به جوار حرم سید لولاک، حسین
رفتی و اهل حرم باز ندیدند رخت
تا که دیدند تو را با تن صد چاک، حسین
حاصل عمر موید ز غم عاشورا
دل غمناک شد و دیدۀ نمناک، حسین