تنها نگشت خانه من قتلگاه من
جان داد پشت در، پسر بی گناه من
رخسار زرد و جسم کبود و سرشک سرخ
شد باعث سفیدی موی سیاه من
از چشم من سرشک غم از بس فرو چکید
غم موج می زند به خدا در نگاه من
بین من و مغیره خدایا تو حکم کن
ای روز دادخواهی من دادخواه من
جرمم چه بود بر بدنم تازیانه زد
در پیش دیده پسرم ای اله من
مردم ز من به پیش علی شکوه میبرند
تا نشنوند ناله و آه و فغان من