شأن نزول: از ابن عباس و دیگران نقل شده آیات فوق درباره جنگ تبوک در آن هنگام نازل گردید که پیامبر ص، از طائف به مدینه بازگشت و مردم را آماده پیکار با رومیان نمود. در روایات اسلامى آمده است: پیامبر(صلى الله علیه وآله) معمولاً مقاصد جنگى و هدف هاى نهائى خود را قبل از شروع جنگ براى مسلمانان روشن نمى ساخت، تا اسرار نظامى اسلام به دست دشمنان نیفتد، ولى در مورد تبوک چون مسأله شکل دیگرى داشت، قبلاً با صراحت اعلام نمود: ما به مبارزه با رومیان مى رویم; زیرا مبارزه با امپراطورى روم شرقى، همانند جنگ با مشرکان مکّه و یا یهود خیبر کار ساده اى نبود و مى بایست مسلمانان براى این درگیرى بزرگ کاملاً آماده شوند و خودسازى کنند. به علاوه فاصله میان مدینه و سرزمین رومیان بسیار زیاد بود و از همه گذشته، فصل تابستان، گرما و برداشت محصول غلات و میوه ها بود. همه این امور، دست به دست هم داده و رفتن به سوى میدان جنگ را فوق العاده بر مسلمانان مشکل مى ساخت، تا آنجا که بعضى در اجابت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تردید و دودلى نشان مى دادند! آیات فوق نازل شد و با لحنى قاطع و کوبنده، به مسلمانان هشدار داد، اعلام خطر کرد و آنها را آماده این نبرد بزرگ ساخت. 🌼🌼🌼 تفسیر: باز هم حرکت به سوى میدان جهاد همان گونه که در شأن نزول گفتیم، آیات فوق ناظر به جریان جنگ تبوک است. تبوک، منطقه اى است میان مدینه و شام که الآن مرز کشور حجاز محسوب مى شود و در آن روز نزدیک سرزمین امپراطورى روم شرقى که بر شامات تسلط داشت، محسوب مى شد. این واقعه در سال نهم هجرى، یعنى حدود یک سال بعد از جریان فتح مکّه روى داد و از آنجا که درگیرى و مقابله در این میدان با یکى از ابرقدرت هاى جهان آن روز بود، نه با یک گروه کوچک یا بزرگ عرب، جمعى از مسلمانان از حضور در این میدان وحشت داشتند، لذا زمینه براى سمپاشى و وسوسه هاى منافقان کاملاً آماده بود، آنها نیز براى تضعیف روحیه مؤمنان از هیچ چیز فروگذار نمى کردند. فصل چیدن میوه‌ها و برداشت محصول فرا رسیده بود و براى مردمى که یک زندگى محدود کشاورزى و دامدارى داشتند، این روزها ایام سرنوشت محسوب مى شد; چرا که رفاه یک سال زندگى آنها به آن بستگى داشت. بُعد مسافت و گرمى هوا نیز ـ چنان که گفتیم ـ به این عوامل باز دارنده کمک مى کرد. در اینجا وحى آسمانى به یارى مردم شتافت و آیات قرآن پشت سر یکدیگر نازل شد و در برابر این عوامل منفى قرار گرفت. در انبوه این مشکلات، قرآن با شدت هر چه تمام‌تر مردم را به جهاد دعوت مى کند. گاهى به زبان تشویق، گاهى به زبان ملامت و سرزنش، و گاهى به زبان تهدید، با آنها سخن مى گوید و از هر درى براى آماده ساختن آنها وارد مى شود. 🌼🌼🌼 نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: در راه خدا و به سوى میدان جهاد حرکت کنید سستى و سنگینى به خرج مى دهید؟ (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ). اثّاقَلْتُمْ از ماده ثِقَل به معنى سنگینى است، و جمله اثّاقَلْتُمْ اِلَى الأَرْضِ کنایه از تمایل به ماندن در وطن و حرکت نکردن به سوى میدان جهاد است. و یا کنایه از تمایل به جهان ماده و چسبیدن به زرق و برق دنیا است، و در هر صورت این وضع گروهى از مسلمانان ضعیف الایمان بود، نه همه آنها و نه مسلمانان راستین و عاشقان جهاد در راه خدا. سپس با سخن ملامت‌آمیزى مى گوید: آیا به این زندگى دنیا، این زندگى پست و زودگذر و نا پایدار، به جاى زندگى وسیع و جاویدان آخرت راضى شده اید؟ (أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآْخِرَةِ). با این که فوائد و متاع زندگى دنیا در برابر زندگى آخرت یک امر ناچیز بیش نیست (فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآْخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ). چگونه ممکن است یک انسان عاقل، تن به چنین مبادله زیانبارى بدهد؟ و چگونه متاع فوق العاده گران‌بها را به خاطر دستیابى به یک متاع ناچیز و کم ارزش از دست مى‌دهد؟ ذیل آیه ۳۸ @Roznegaar