هدیه به حضرت مسلم صلوات
هدیه به جناب مسلم صلوات
زمینه
شب اول حضرت مسلم
مسلمم و دارم یه دنیا غصه توی سینم
مسلمم و آواره ی این شهر پر از کینم
مسلمم و دلواپس اصغر تو هستم من
حرمله رو در بازار آهنگرا میبینم
میبارم حسین
غم دارم حسین
تنها هستم و
بی یارم حسین
وای
اللهی که برات بمیرم
به درد و غصه ها اسیرم
میا به کوفه ای امیرم
سالار زینب سالار زینب سالار زینب حسین
اینا همه سر بازآی پاد گان شیطانند
میا به کوفه که پای عهدشان نمی مانند
برای کشتن تو همه ی این شهر شدن هم دست
اینا برای کشتن تو هم عهد و پیمانند
نقشه ها دارن
برای سرت
حتی برای
اون انگشترت
وا ی
کوچه هارو اذین میبندن
به اشکای زینب میخندن
آماده ی شادی و رقصن
سالار زینب سالار زینب
رضا نصابی