هدیه به حضرت رقیه صلوات
زمینه یا شور شب سوم
خسته از این زندگی زمونه ام بابا
اومدی و روشن شده ویرونه ام بابا
مثل لب تو خونه این دل پر از دردم
کبود کل بدن و رو گونه ام بابا
خسته ام بابا
از این زندگی
قد کمون شدم
در این کودکی
وا ی
ببین بابا تو حال پیریم
ببین تو این رخت اسیریم
شکسته دندونای شیریم
وای
بابای خوب و مهربونم
اللهی که زنده نمونم
امشب،بیا همراه خود من و ببر بابا
شرمنده ی عمه شدم در این سفر بابا
خیلی کتک خرد جای من عمه ی دل خونم
هر جایی بود تازیونه میشد سپر بابا
عمه زینب و
میزدن بابا
خیلی سیلی خرد
جای من بابا
وای،
رو صورتش جای یه دسته
جای یه دست مرد مسته
دلم بابا خیلی شکسته
رضا نصابی
https://eitaa.com/rezanesabi