هدیه به حضرت مسلم صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
سبک زمزمه زمینه واحد و شور. حضرت مسلم
از غم و غصه تو بد جوری افتادم من از پا
رسیده اخرای ماجرای سفیرت اینجا
نمی خوام بعد تو زنده باشم آقا
نمونده راهی واسم به جز دعا لحظه ی آخر
دعا می کنم نیای کوفه حسین با چشمای تر
که بیای میشه تنه پاک تو بی سر
به اشکای چشم من تموم شهر دارن می خندن
روی من حتی دره خونه هاشونو هم می بندن
اینا خیلی خیلی پستن و نامردن
حال و روز من شده می بینی خیلی گریه آور
تنها و غریبم و بی یاور و. بدونه لشگر
نگرونم برای گلوی اصغر
عوض کن مسیرت ونا وقت داری نیا به این شهر
اینا تشنه می برن سره تورو کناره دو نحر
اینا هستند همه با عهد ووفا قهر
تو که نیستی ببینی ججوری روز من میشه شب
تو که نیستی ببینی که جون من رسیده بر لب
نگرونم نگرونم. برای زینب.
نگرونم نگرون برای زخم های تنه تو
نگرونم نگرونم حتی واسه پیراهنه تو
بوریا شه آخر ش هم کفنه تو
سر تو از قفا می برن جلوی چشم خواهر
سره تو حواله ی سر نیزه ها می کنن آخر
پیش. چشم خیس و بارونی مادر
رضا نصابی
به نفس. علی رضا عطایی
شب اول محرم. 1403