🌺 بمناسبت ولادت امام محمد باقر (ع) مختصرى از زندگينامه آن حضرت امام محمد باقر عليه السلام در اول ماه رجب يا سوم صفر سال 57 قمرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود و در روز دوشنبه 7 ذيحجه سال 114 قمرى در سن 57 سالگى به دستور هِشام بن عبدالملك خليفه اُموى بوسيله سمى كه ابراهيم بن وليد بن عبدالملك به حضرت داده شد به شهادت رسيد و در مدينه در قبرستان بقيع مدفون شدند. آن حضرت در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت 4 سال از عمر مباركش گذشته بود. روزى مردى مسيحى از روى جسارت به امام محمد باقرعليه السلام عرض كرد اَنْتَ بَقَرٌ؟ امام‏ عليه السلام فرمودند: لا أَنَا باقِرٌ (نه، من باقر هستم) عرض كرد تو پسر زن طبّاخه يعنى آشپز هستى؟ امام‏ عليه السلام فرمودند: آن مهارت و حرفه او بود، عرض كرد تو پسرِ كنيزِ سياهِ دشنامِ گوىِ زشت گفتار هستى؟ امام‏ عليه السلام فرمودند: اِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ اللَّهُ لَها، وَ اِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ اِللَّهُ لَكَ (اگر آنچه گفتى راست است خدا او را بيامرزد و اگر دروغ گفتى خدا تو را بيامرزد) مرد مسيحى چون اين بزرگوارى و بردبارى را از آن حضرت مشاهده كرد مسلمان شد. مردى كه دست به سينه كنيز زد يكى از اصحاب امام باقرعليه السلام به نام ابوصَبّاح كِنانى گويد: روزى به درب خانه امام‏ عليه السلام آمدم و درب را كوبيدم، كنيز امام‏ عليه السلام پشت در آمد و در را باز كرد و من چون سينه برجسته او رامشاهده كردم، دست بر سينه كنيز گذاشتم و گفتم: قُولى لِمَوْلاكِ اِنّى بِالْبابِ (به آقايت بگو ابوصَبّاح اجازه ورود مى ‏خواهد) امام‏ عليه السلام متوجه شدند و از انتهاى خانه با صداى بلند فرمودند:اُدْخُلْ لا اُمَّ لَكَ (داخل شو اى بى مادر) من داخل شدم و عرض كردم به خدا قسم كه اين حركت از روى شك به شما نبود بلكه قصدم اين بود كه به يقين خودم اضافه كنم، امام ‏عليه السلام فرمودند: راستى گفتى، شما فكر مى ‏كنيد كه اين ديوارها همانطور كه براى شما مانع ديد است براى ما هم مانع است، اگر چنين باشد پس چه فرقى بين ما و شما خواهد بود، پس بپرهيز از اينكه ديگر چنين عملى را انجام دهى کتاب احادیث الطلاب ص 664 🎊🎈🎊🎈🎊🎈🎊🎈 @Ruzielahi