به بهانه سالگرد فرار شاه شاه چگونه آمد و چگونه رفت؟(۲) اما پس از 37 سال‌، شاه در موقعیتی قرار گرفته بود که نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی در پی 16 سال مبارزه مستمر‌، زنگ نابودی سلطنت او و خاندانش و دودمان 2500 ساله ستمشاهی در ایران را به صدا درآورده بود. آنچه که خود شاه و اربابانش بیش از همه از آن، اطلاع داشتند. ویلیام شوکراس نویسنده و روزنامه‌ نگار انگلیسی که بعدا کتاب «آخرین سفر شاه» را درباره روزهای آوارگی محمدرضا پهلوی و فرح دیبا نوشت، از قول ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، روزهای آخر شاه را این‌گونه توصیف کرده است: «... شاه در بعضی گفت‌و‌گوهایش با سولیوان، گویی در گرداب حوادث غرق شده بود. گاهی عصبی بود و زمانی به طرز شگفت‌انگیز ساکت و آرام به‌نظر می‌رسید. اما در تمام موارد اوضاع را درک نمی‌کرد و مایوسانه در جست‌وجوی توصیه و نظر مشورتی بود. می‌گفت فقط به من بگویید واشنگتن چه می‌خواهد؟ این سؤال برای سولیوان بسیار سخت بود...» 6 شاه همواره گوش به فرمان بیگانگان بود؛ از همان زمان که می‌خواست بر تخت سلطنت بنشیند تا تمام دوران حکومتش و حتی وقتی فرمان به کشتار مردم می‌داد و تا لحظات فرار از کشور.  سرانجام واشنگتن در جست‌وجوی راهی برای فرار از مخمصه‌ای که با انقلاب اسلامی مردم ایران در آن گرفتار شده بود و با کورسوی امیدی به تلاش دولت بختیار و ژنرال‌های شاه برای حفظ سلطه آمریکا برمقدّرات ایران‌، دستور نهایی را صادر کرد و همان‌گونه که در شهریور 1320، متفقین فرمان به خروج رضا میرپنج از کشور داده بودند، این‌بار امر به‌ترک کشور توسط پسرش کردند. ویلیام شوکراس فرمان واشنگتن به شاه را این‌گونه تعریف کرده است: «...در اواخر دسامبر، سولیوان برای انجام مأموریتی به کاخ (نیاوران) رفت که به قول خودش برای یک سفیر غیرعادی بود. می‌بایست به رئیس ‌کشوری که نزد او اعزام شده بود‌، بگوید که باید کشورش را‌ ترک نماید...» 7 ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در تهران در کتاب خاطرات خود به نام «ماموریت در ایران» این ملاقات که به قول وی، تلخ‌ترین خاطره زندگی دیپلماتیکش محسوب می‌شود را نقل کرده است. وقتی وی به عنوان سفیر یک کشور بیگانه قرار بوده پیام آمریکا و سران غرب را به شاه ایران ابلاغ نماید که بایستی از مملکت خود بیرون برود‌، سولیوان درباره آن خاطره نوشته است: «... در همین ایام (اوایل دی ماه 1357) پیامی از واشنگتن دریافت داشتم مبنی براینکه در اولین فرصت شاه را ملاقات کنم و به او بگویم که هرچه زودتر ایران را ترک گوید... ابلاغ چنین پیامی از طرف سفیر یک کشور به رئیس ‌مملکتی که در آن ماموریت دارد‌، کار ساده‌ای نیست...» 8 اما وجه تلخ‌تر ماجرا‌، نحوه برخورد زبونانه و حقیرانه شاه با آن پیام بود که به جای ایستادگی و مقاومت در مقابل تعیین تکلیف یک سفیر بیگانه و همچنین نشان دادن غرور شاه یک مملکت‌، به شکل درمانده‌ای تسلیم شده و مانند برده‌ها تنها سؤال کرد که حالا کجا باید برود؟! ✳️جنگ نرم ودشمن شناسی https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95