📜۱۶- اجازه دخالت «بنی امیه» در امور اسلام باوجود سفارش و تأکید حضرت پیامبر(ص) در طرد آنان و واگذاری مهم ترین بخش های حکمرانی ، مالی ،حقوقی و اجتماعی اسلام به آنان! 📜۱٧- اقدام به تسویه حساب های قومی و غارت اموال و نوامیس مسلمانان معترض که جنایات« خالد بن ولید» در کشتار مسلمانان بخشی از حقایق مهم تاریخ اسلام بعد از پیامبر است. 📜١٨- تغییر نظام سیاسی - اعتقادی اسلام با سپردن منابر و تریبون ها و تبلیغ برخی رفتارهای جاهلی توسط افراد بدنام در زمان جاهلیت،همچون مغیره و .... 📜١٩- ایجاد مناصب جدید، خلاف موازین اسلام و« تخصیص اعتبارات حقوقی ناعادلانه» و قوم گرایانه و عدم رعایت موازین عادلانه اسلامی و قطع حقوق معترضین. 📜۲٠- تغییر در ساختار لفظی و معنوی « اصول و فروغ دین » نماز (صلاة) از قبیل «وضو، اذان،اقامه،قنوت،تشهدو سلام»ومحل مصرف زکات و ترک خمس آل محمد(ص) ( آنچه در سوره توبه آمده است) و رسوم هدیهٔ امت به خاندان پیامبر(ص)! ««»» وموار بی شماری که سعی شد به مهمترین موارد در تخلف و تخطی و عدول از شرایع دین توسط «کودتاگران و بدعت گران سقیفه بنی ساعده» به تحلیل و تفسیر گذاشته شود.از لحاظ « حقوقی» تک تک این موارد دارای مباحث حقوقی اسلامی و حتی بین المللی با نگاه های امروزی است و حتی از لحاظ «وجدان بشری» هیچ محل سکوتی ندارد که یک عده در طول دو ماه فی مابین کسالت منجر به ارتحال حضرت پیامبر ( ص)تا یک ماه بعد از آن ،یک حکومت الهی را با منطق « شمشیر» و« عصبیت قومی» سرنگون و یک سیستم و رژیم تازه ای را بنیان نهاده باشند که این همه تغییر در« ساختار و محتوایش» به وجود آمده باشد! در اینجا لازم می دانم ضمن احترام به «احتجاج»بانوی صدیقه و معظمهٔ اسلام و نورچشم اهل بیت علیهم السلام و تنها وارث واقعی حضرت پیامبر صل الله علیه و آله وسلم،حضرت فاطمة الزهراء سلام علیها،متذکر این نکته حقوقی باشم که در خواست های بحق حضرت زهرا سلام الله علیها چه در بخش «حقوق مطلق(شخصی)»وچه در «حقوق نسبی اجتماعی»،کاملا برابر با «اصول و فروع »دین مقدس اسلام بوده و هیچ گونه عدول و یا اعمال نظر شخصی خلاف شریعت از ایشان در احتجاجات شان دیده نمی شود و این نکته می تواند توجه وجدان های بیدار را به خود جلب نماید که اصرار بانوی معظمهٔ اسلام با «بایکوت کردن خلیفه» خود خوانده و رد اعمال و رفتار آنها و طردشان از خانه پیامبر(ص) به چه دلیل و طبق کدام موازین حقوقی اسلام بوده است! بنده علیرغم « شیعه»بودن سعی کرده ام با مطالعاتی که در متون متقن تاریخی و روایی و فقهی داشته ام ،جانب انصاف را در ترکیب و ترتیب کلمات این متن به کار ببرم و از اصولی سخن بگویم که مورد« اتفاق نظر»تمام مسلمانان و ِفرَق اسلامی است و امیدوارم مرضی رضای حضرت حق تعالی نیز بوده باشد. اقدام به تفکر و رعایت انصاف در تمایل و یا تقابل با متن را به وجدان خود خوانندگان این یاداشت و تحلیل می سپارم .حق یاورتان باد ان شاء اللّه. @saapoem https://eitaa.com/saapoem