✅ گُزیدهای از اخلاق نیکوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/۲۱)
- وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.
- عزيزترين افراد نزد او کسی بود که خيرش بيشتر به ديگران میرسيد.
- بردباریاش همواره بر خشم او سبقت میگرفت.
- هيچ خصلتی نزد او منفورتر از دروغگويی نبود.
- از همهٔ مردم متواضعتر و ساكتتر بود.
- هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه میرفت.
- هرکه را میديد، در سلام کردن پیشی میگرفت.
- سکوتش طولانی بود و تا نياز نمیشد سخن نمیگفت.
- هرگاه با کسی همصحبت میشد، به سخنان او خوب گوش میداد.
- چون با کسی سخن میگفت، کاملاً برمیگشت و رو به او مینشست.
- هنگام ورود به مجلسی، در آخر و نزديکِ در مینشست، نه در صدر مجلس.
- در مجلس، جای خاصی را به خود اختصاص نمیداد.
- هرگز در حضور مردم تکيه نمیزد.
- اگر از کسی خطای میدید، آن را نقل نمیکرد.
- هرگز با کسی جدل نمیکرد.
- سخن کسی را قطع نمیکرد، مگر آنکه حرف باطل بگويد.
- چون سخن نادرستی از کسی میشنيد نمیفرمود: «چرا فلانی چنين گفت»، بلکه میفرمود: «چرا با برخی مردمان چنين میگويند؟»
- با فقیران زياد همنشین بود و با آنان همغذا میشد.
- دعوت بندگان و غلامان را میپذيرفت.
- هديه را قبول میکرد، اگرچه به اندازهٔ يک جرعه شير بود.
- بيش از همه صلهٔ رحم به جا میآورد.
- هرکه عذر میآورد، عذر او را قبول میکرد.
- کسی را حقير نمیشمرد.
- هرگز به کسی دشنام نداد و يا کسی را با لقبهای بد نمیخواند.
- هرگز عيب مردم را جستوجو نمیکرد.
- از بيماران عيادت میکرد، اگرچه در دور افتادهترين نقطهٔ مدينه بود.
- سراغ اصحاب خود را میگرفت و همواره جويای حال آنان میشد.
- دوستانش را با بهترين نامهايشان صدا میزد.
- با دوستانش در کارها بسيار مشورت میکرد و بر آن تأکيد میفرمود.
- در جمع يارانش دايرهوار مینشست و اگر غريبهای بر آنان وارد میشد، نمیتوانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
- هرگاه چيزی به فقير میبخشيد، به دست خودش میداد و به کسی حواله نمیکرد.
- اگر در حال نماز بود و کسی پيش او میآمد، نمازش را کوتاه میکرد.
- اگر در نماز بود و کودکی گريه میکرد، نمازش را کوتاه میکرد.
- هرگاه کسی از او حاجتی میخواست، اگر مقدور بود، روا میفرمود و گرنه با سخنی خوش یا وعدهای نيکو، او را راضی میکرد.
- هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد، مگر آنکه برای گناه باشد.
- پيران را بسيار گرامی میداشت و با کودکان بسيار مهربان بود.
- غريبان را خيلی مراعات میکرد.
- با نيکی به بدان، دل آنان را به دست میآورد و مجذوب خود میکرد.
- همواره خندان بود.
- مزاح میکرد اما به بهانهٔ مزاح و خنداندن، حرف باطل نمیزد.
- نام بد را تغيير میداد و به جای آن نام نيک میگذاشت.
- برای خدا آنچنان به خشم میآمد که ديگر کسی او را نمیشناخت.
- هرگز برای خودش انتقام نگرفت، مگر آنکه حريم حق شکسته شود.
- در خوراک و پوشاک، چيزی زيادتر از خدمتکارانش نداشت.
- کفش و لباس را، خودش وصله میکرد.
- با دست خودش شير میدوشيد و پای شترش را خودش میبست.
- هر مَرکبی مهيا بود، سوار میشد و برايش فرقی نمیکرد.
- چون جامهٔ نوی میپوشيد، جامهٔ قبلی خود را به فقيری میبخشيد.
- ژوليدهمویی را ناپسند میدانست.
- هميشه خوشبو بود.
- هميشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک میزد.
- نور چشم او در نماز بود و آسايش و آرامش خود را در نماز میيافت.
- از همهٔ مردم خوشروتر بود.
- هرگز نعمتی را نکوهش نکرد.
- اندکی نعمت را بزرگ میشمرد.
- هرگز از از غذايی بد نگفت و هنگام غذا هرچه حاضر میکردند میخورد.
- تا گرسنه نمیشد غذا ميل نمیکرد و قبل از سير شدن منصرف میشد.
- معدهاش هيچگاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
- تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمیخورد.
- از دوشيزگان پردهنشين باحياتر بود.
- با صداى بلند نمیخندید.
- در امور خانه به خانوادهٔ خود خدمت مىكرد.
و ...
-----------🔹----------🔹----------
@sabk_zendegi_arshian