🔷خاطره ای از زبان خواهر گرامی شهید علی سینا یوسفی:
🌱علی سینا خیلی خوب بود، همیشه به حرف پدر و مادرم گوش می داد. به جبهه رفتن خیلی علاقه داشت. پدر و مادرم به او میگفتند درست را بخوان. او می گفت من هم به جبهه می روم و هم درسم را می خوانم. بسیار انقلابی بود. نمازش را مرتب می خواند.
✨با پسرم (شهید محمد سلمانی خو) خیلی رفیق بود و همیشه با هم بودند. وقتی مادرم به علی سینا میگفت به جبهه نرو. میگفت مادر ما باید برویم ما باید گوش به فرمان رهبرمان باشیم ،اگر ما نرویم دشمن به این جا می آید.
🌿پسری بسیار مهربان، خانواده دوست و فامیل دوست بود. از جبهه که می آمد ،با اینکه وسیله ای برای رفت و آمد نبود، حتماً به ما که در کوه عشایر بودیم سر می زد. او به همه خواهران ، برادران و فامیل سر میزد. علی سینا با وجودی که بچه بود ولی بسیار عاقل بود.
🕊🕊🕊🕊🕊
🔶خاطره ای از زبان حاج قاسمعلی سلمانی:
☘ شهید علی سینا و شهید رسول جزو اولین نفراتی بودند که در مدرسه نمونه توحید شیراز قبول شدند. پدرش خدا بیامرز می گفت علی سینا تا حالا از من یک ریال پول نگرفته است، خودش تابستان ها کار می کند و خرج مدرسه اش را در می آورد.
🥀اکثر مواقع هم جبهه بود با وجود این، بسیار پسر درس خوانی بود. هر وقت هم از جبهه می آمد، به پدر و مادرش در کارها کمک می کرد ،حتی چندین بار به کمک ما در کوه آمد، همیشه به خواهرش سر می زد.
▦⃨⃟݊🌿🕊݊ 🇮🇷༻⃘⃕𑁍🍃⊹┅┄•
🆔@sabokbalan_e_ashegh
▦⃨⃟݊🌿🕊݊ 🇮🇷༻⃘⃕𑁍🍃⊹┅┄•
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─