📎شهیدی که روز تولد و روز شهادتش یک روز بود
🔸مشكلات و بحرانها توكل به خدا میكرد. همیشه غنچۀ لبخند زیر لب هایش بود. نماز شب میخواند و امام جماعت سنگر شده بود.
🔹هیچ گاه در شرایط سخت از كمك خداوند ناامید نمیشد. از كسانی كه در رابطه با ادامه جنگ و مشكلات ناراحت و ناامید بودند، متنفر بود.
🔸به احادیث و روایات علاقه زیادی داشت. هنگامی كه با ماشین به منطقه عملیاتی میرفت، به دوستانش میگفت: «حدیث و یا روایتی بگویید و یا آیهای بخوانیم.» از وقتها و فرصتهایش اینگونه استفاده میكرد.
🔹بعد از شروع جنگ و اعزام به جبهه، آرزوهایش ازدواج كردن، صاحب یك اولاد شدن و به شهادت رسیدن فی سبیلالله بود. حتی به مادرش گفته بود: «وقتی فرزندم شش ماهه است، شهید میشوم.
🔸وقتی برادر كوچكش (سید محمد) شهید شد، من خیلی بیقراری میكردم. سید رسول به من گفت: اگر شما فرزند دیگری داشتید، اینقدر بیقراری نمیكردید، چون من هم شهید شوم، شما خیلی تنها میشوید. یكی از دوستانم شهید شده، ولی كودكی از خود به یادگار گذاشته است. به او گفتم: پسرم، ازدواج تو مانعی ندارد، ولی هم سن تو كم است و هم اینكه هنوز چند ماهی از شهادت برادرت نمیگذرد. در ضمن در این اوضاع جنگ و جبهه كه نمیشود ازدواج كرد.
🔹سید رسول گفت: مادرم، ازدواج من از سر دلخوشی نیست، میدانم در آینده شهید خواهم شد، قصدم داشتن فرزندی است كه یادگاری از من برای شما باشد.»
✍به روایت مادربزرگوار شهید
#شهید_سیدرسول_اشرف🌷
#سالروز_ولادت
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۳/۸/۲۰ یزد
شهادت : ۱۳۶۴/۸/۲۰ جاده اهواز_ خرمشهر ، عملیات قدس ۵
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️
@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•