حکایت اخلاقی ناب و آموزنده اصطلاح_پدرت_را_در_می_آورم شاه اسماعیل اول سرسلسله ی دودمان صفوی که در تاریخ ما به عنوان جوانی بی باک و دلیر، که بعد از مدت ها، نواحی مختلف ایران را باهم متحد کرد، اغلب به یاد آورده می شود ، اما شاه اسماعیل با وجود تمام خدماتی که انجام داد، بخش تاریکی نیز دارد که کمتر به آن توجه شده است. شاه اسماعیل برای رسیدن به این اتحاد از هیچ جنایتی فروگذار نبود، چنانچه بعد از فتح تبریز نه تنها سلطان یعقوب آق قویونلو و خاندانش بلکه تمام کسانی که به او وفادار بودند از زن، مرد، کودک و حتی سگ های آنها را نیز از دم تیغ گذراند. فهرست شکنجه های که در زمان شاه اسماعیل توسط قزلباش ها اجرا می شد بسیار طولانی است و گفتن آنها چیزی جز تشویش خاطر به دنبال نمی آورد، اما در اینجا به یکی از بی رحمانه ترین آنها که به صورت یک اصطلاح رایج در آمده است اشاره می کنیم. از جمله شکنجه های روحی که شاه اسماعیل به مخالفان خود وارد می آورد، این بود که در مقابل چشمان محکوم بیچاره، جنازه پدرش را از خاک در آورده و آنرا به آتش می کشیدند،بعد هم محکوم را به هلاکت می رساندند، به نظر می‌رسد دو اصطلاح معروف"پدرت را در می آورم" و "پدرسوخته" از همین جا و این شکنجه خاص آمده باشد نکته های اخلاقی ناب و آموزنده زندگی تقریباً ‌مانند یک پتوی کوتاه است آن را بالا می‌کشید انگشت شستتان بیرون می‌زند آن را پایین می‌کشید شانه‌هایتان از سرما می‌لرزد آدم‌های وسواسی؛ مدام در حال تست اندازه‌ی پتو هستند و زندگی را نمی‌فهمند! ولی‌ آدم‌های شاد؛ زانوهای خود را کمی‌ خم می‌کنند و شب راحتی‌ را سپری می‌کنند. آما نتیجه‌ی اخلاقی این داستان این است خواستم بگم دوست عزیز و بزرگوار بیش از حد به مشکلات زندگی خود فکر نکنید تحقیقات نشان داده است بیش از حد فکر کردن باعث می شود مشکلاتی را خلق کنید که درابتدا اصلا وجود نداشته اند مثل تار عنکبوت اگر بخواهید عمیقاً بهش فکر کنید غرق می شوید هرچه بخواهید تلاش کنید خودت نجات دهید بیشتر تار عنکبوت به‌دست وپاه شما می چسپد ان شاالله موفق باشید