🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
✅ توصیه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به صحیفه مبارکه سجادیه
📝 به نقل از مرحوم علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی اول)
▫️ کتاب "روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه" کتابی است که مرحوم علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی پدر ، متوفای ۱۰۷۰ هـ.ق) به رشته تحریر درآوردهاند.
ایشان در جلد چهاردهم این کتاب، صفحه ۴۱۹، در ضمن احوال متوکل بن عمیر، راوی صحیفه سجادیه، داستان تشرفشان به محضر مبارک حضرت ولی عصر (اروحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نقل مینمایند که حضرت در این تشرف نسبت به اهتمام به صحیفه مبارکه سجادیه سفارش میفرمایند.
▫️این ماجرا، در حکایت شصت و چهارم کتاب النجم الثاقب، تالیف محدث نوری (مرحوم میرزا حسین طبرسی نوری، متوفای ۱۳۲۰ هـ.ق) نیز نقل شده است.
▫️مرحوم علامه محمد باقر مجلسی (مجلسی پسر، متوفای ۱۱۱۰ هـ.ق) نیز در جلد صد و هفتم کتاب شریف بحارالانوار صفحه ۴۳ به این تشرف اشاره فرمودهاند.
🍀🍀🍀
▫️علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی پدر) میفرماید:
▫️ من در اوایل بلوغ بسیار دنبال جلب رضایت خدای متعال بودم، و نیز بی قرار بودم از یاد حضرت حجت علیه السلام.
▫️ تا آنکه در بین خواب و بیداری دیدم صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم در اصفهان ایستادهاند.
▫️ به آن حضرت سلام کردم و دستشان را بوسیدم و سوالاتی را که برایم مشکل شده بود، از محضرشان پرسیدم.
🔸سپس عرض کردم: مولای من! برای من مقدور نیست که همیشه خدمتتان برسم؛ پس کتابی به من عنایت فرمایید که همیشه بر طبق آن عمل کنم.
🔹 آن حضرت فرمودند: برای تو، کتابی به مولا محمد تاج دادم؛ برو و از او بگیر.
▫️ من در خواب آن فرد را میشناختم.
▫️ پس به سمت دار بطیخ (نام محلهای در اصفهان) رفتم.
آن شخص تا مرا دید، گفت: تو را صاحب الامر فرستاده؟
▫️ گفتم آری.
▫️ پس کتاب کهنهای درآورد و به من داد.
▫️ کتاب را گشودم و فهمیدم کتاب دعاست.
▫️ کتاب را بوسیدم و بر چشمانم گذاشم و به سمت امام زمان علیه السلام برگشتم که بیدار شدم و متوجه شدم آن کتاب با من نیست.
▫️ به جهت از دست دادن آن کتاب، تا طلوع فجر گریه و تضرع میکردم.
▫️ به ذهنم افتاد منظور حضرت از مولا محمد تاج، همان شیخ بهایی است و چون بین علما مشهور و معروف است، به "تاج" نامیده شده است.
▫️ پیش او رفتم و در حالی که گریه میکردم، ماجرا را به او گفتم؛ ولی آن کتاب نزد ایشان نبود.
▫️ با حال گریه و تفکر از نزد ایشان بیرون آمدم تا آن که در دلم افتاد به همان سمتی بروم که در خواب دیده بودم.
▫️ پس چون به محله دار بطیخ رسیدم مرد صالحی را دیدم که اسمش حسن بود و ملقب به تاج.
▫️ او گفت کتابهای وقفی متعددی نزد من است که برخی آنها را میبرند ولی به شروط وقف عمل نمیکنند. تو چون به وقف عمل میکنی، بیا به این کتابها نگاه کن و هر چه نیاز داری، با خود ببر.
▫️ با او به کتابخانه رفتم.
🔸 اولین کتابی که به من داد، همان بود که در خواب دیده بودم.
🔸 شروع کردم به ناله و گریه و گفتم همین مرا کفایت میکند.
🔹 پس به برکت عطای حضرت حجت علیه السلام، صحیفه کامله سجادیه در شهرها همچون آفتابی درخشان درخشید؛ بخصوص در اصفهان که اکثر مردم اهل دعا و مستجاب الدعوه شدند و این آثار، معجزهایست از حضرت صاحب علیه السلام.
🔸 و آنچه خداوند به برکت صحیفه به من عنایت فرمود، هرگز نمیتوانم آن را بشمارم.
🕋 الحُجّة (درباره امام زمان علیه السلام)
@alhojjah