حال خوب ما را خیلی‌ها ندارند... قسمت دوم نکته بعدی اینکه واقعا ما لذتی و بهره‌ای از این دورهمی‌ها و گردهمایی‌ها می‌بریم که دنیا تلاش می‌کنه، فکر می‌کنه چی کار کنه بتونه اینطور مردم رو دور هم جمع کنه. معمولا تنها راه جمع کردن مردم کنسرت‌های موسیقی است که خب متاسفانه حال خوب کردنش مصنوعی و ناپایدار هست ( اگر عوارض نداشته باشه چون عموما با مصرف موارد الکلی است) و بین مردم هم اتحاد و محبت و همدلی و همبستگی نمیاره. فیلمی آمریکایی می‌دیدم که مردی به دلیل فشار روحی روانی که روش بود نمی تونست بخوابه. بعد طی یه اتفاق رفت در گردهمایی که سرطانی‌ها دور هم جمع میشدن برای روحیه دادن به هم و دقایقی هم با برنامه گریه می کردند که آرام بشن. اینم متاثر از جمع گریه اش می‌گیره. بعد می‌بینه وقتی گریه می‌کنه سبک میشه و شب راحت می‌خوابه... این میشه که بدون اینکه سرطان داشته باشه منظم تو برنامشون شرکت می‌کنه... و من یاد تمام مجالس مناجات خوانی‌ها، زیارتگاه‌ها، گلزار شهدا، دعای کمیل و دعای توسل و شب‌های ماه مبارک و جشن‌های میلاد اهل بیت یا مصائب ایشان می‌افتم که همیشه یه گوشه آن از صمیم قلب اشک ریختن است. که هم اتصال حقیقی به منبع بی‌پایان وجود ایشان است و هم واقعا حس ملکوتی و آرامشی که بعد آن اشک به ما دست می‌دهد، دُرّ نایابی است که مردم دنیا نمی‌دانند چه طور به دست بیارن... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران