1.14M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
یک یهودی از امام علی سؤال کرد به من خبر بده از چیزی که برای خدا نیست، از نزد خدا نیست و خدا آن را نمی داند؟ امام فرمود اما اینکه گفتی آنچه برای خدا نیست. برای خدای متعال صاحب و فرزندی نیست. و اما اینکه گفتی آن چه از نزد خدا نیست؛ پس از نزد خدا ظلم برای احدی نیست. و اما سخن تو که گفتی خدا آن را نمی داند. خدا برای خود شریکی در ملک نمی داند. راهب اسلامش را ظاهر کرد، ایستاد و امام را بوسید و به او گفت: گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و اینکه محمد فرستاده خداست و گواهی می دهم که تو خلیفه او و امین این امت و معدن دین و حکمتی. پس آنچه اموال داشت به امام تقدیم کرد و امام از جای خودش حرکت نکرد تا همه آن را به فقرا تقسیم کرد و راهب به سوی قومش برگشت و همه اسلامشان را اعلام کردند[1]. و راهب بر حقیقت دست یافت و رسالت واقعی را بیان کرد و به امام (ع) به عنوان وصی رسول اعظم و خلیفه او ایمان آورد. 📙۱ ـ التوحید ۱۷۶ ، الاحتجاج ج ۱ ص ۳۰۷ و ۳۰۸